از نگاه فلسفی، پوچ‌انگاری (Absurdism) به این ایده اشاره دارد که هیچ خدایی، هدف والاتر یا نظمی در جهان وجود ندارد.

حداقل، این چیزی است که ویکی‌پدیا به من گفته است.

با در نظر گرفتن این موضوع، پیدا کردن طنز در امور پیش‌پاافتاده بسیار آسان می‌شود.

با در نظر گرفتن این موضوع، پیدا کردن طنز در امور پیش‌پاافتاده بسیار آسان می‌شود.

برای مثال، یک اردک پلاستیکی را در نظر بگیرید. انسان‌ها موجوداتی عمیقاً اجتماعی هستند، ولی اغلب احساس خجالت می‌کنند؛ بنابراین به جای تعامل با انسان‌های دیگر، به یک نسخه پلاستیکی کوچک از یک موجود نیمه‌آبی پناه می‌برند. این هم مسخره است و هم خنده‌دار!

در اینجا شاهد هماهنگی کامل و دیوانه‌وارِ مغز منطقی (من از آب بازی لذت می‌برم) و مغز غیرمنطقی (اردک پلاستیکی باعث می‌شود کمتر از برهنه بودن در حمام احساس awkwardness(کمتر احساس معذب بودن) کنم) هستیم.

طنز پوچ‌انگارانه دقیقاً در همین نقطه نهفته است.

پوچ‌انگاری [1](Absurdism) اغلب به جای سوررئالیسم (فرا واقع‌گرایی) به کار می‌رود که ریشه در فلسفه بلژیکی و فرانسوی دارد.

با این حال، احتمالاً از زمانی که انسان‌ها خندیدن را یاد گرفتند، به موقعیت‌های مسخره می‌خندیده‌اند. بین کمدی پوچ‌انگارانه و طنز (که کمی بعد به آن خواهیم پرداخت) همپوشانی وجود دارد، و همیشه از فرصت‌هایی برای مقایسه رهبران یا نمادهایمان با چیزهای مضحک لذت برده‌ایم.

برای مثال، اگر در گوگل «دیوید کامرون» نخست‌وزیر سابق بریتانیا و «خوک» را جستجو کنید، خواهید دید که بسیاری از کمدین‌ها حتی نمی‌دانستند از کجا شروع کنند، زیرا جوک‌ها به سرعت و پی در پی ظاهر می‌شدند.

هیچ چیزی که آنها تصور کنند، به حقیقت ماجرا نزدیک نمی‌شد. اگر خدایی وجود ندارد، ما به قوی‌ترین چیز بعدی نگاه می‌کنیم: قشر بالای جامعه، و راه‌هایی برای مسخره کردن آنان از طریق کارهای پوچی که انجام می‌دهند، پیدا می‌کنیم. هیچ نظمی وجود ندارد، فقط هرج و مرج وجود دارد (و گاهی اوقات، اتهامات مربوط به فعالیت‌های جنسی با یک خوک مرده).

ژانرهای دیگر شامل موارد زیر می‌شوند:

کمدی بورلسک (Burlesque): که برای squirm کردن (تکان‌خوردن/احساس معذب بودن) به شیوه‌ای منحط و لذت‌بخش عالی است.

طنز چوبه‌دار و دستگاه (Gallows humor): که سعی می‌کند جنبه سرگرم‌کننده رویدادها یا ایده‌های morbid (بیمارگونه، /مرگ‌بار/غم‌انگیز) را پیدا کند – به خانواده آدامز (The Addams Family) فکر کنید.

کمدی فارس (Farcical humor): که اغلب در نمایش‌های اسکار وایلد استفاده می‌شود و شامل موقعیت‌هایی به طور فزاینده مضحک است – «از دست دادن یک والد، آقای ورثینگ، ممکن است یک بدبیاری تلقی شود؛ اما از دست دادن هر دو، بیشتر به بی‌احتیاطی می‌ماند

طنر روشنفکری (Highbrow humor): که مخصوص خوره‌ها(فقط برای افراد بی‌عرضه) (nerds) است.

خودتحقیری (Self-deprecating humor) خود-انتقادی: که مخصوص افراد شدیداً ناامن (wildly insecure) است.

طنر هجایی (Satirical humor) هجوآمیز: که همان کاری است که Lord and Saviour جان الیور (John Oliver) انجام می‌دهد.

علاوه بر این‌ها، کمدی فیزیکی [1](Slapstick) هم وجود دارد که دقیقاً همان چیزی است که از نامش برمی‌آید (گاهی کاملاً تحت‌اللفظی) و شامل خشونت کمیک می‌شود – به «برادران چاکل»، «سه استوژ»، «نمایشی که اشتباه پیش می‌رود» یا حتی برخی بخش‌های آثار شکسپیر فکر کنید. طنر خشک (Dry humor) یا طنز بی‌احساس یا دیپن (Deadpan) زمانی است که فرد چیزهای خنده‌دار را بدون هیچ واکنشی به گفته‌هایش بیان می‌کند، مانند کاپیتان ریموند هالت در بروکلین ناین-ناین: «کِوین، صدات را نمی‌شنوم، تو مرده‌ای» - اگرچه شاید نحوه بیان باشد که این جمله را خنده‌دار می‌کند.

طنز پوچ‌گرا یا سورئال در اصل از جنبش سورئالیسم[1] سرچشمه گرفته است.

سورئالیسم که در ابتدا پس از جنگ جهانی اول و تحت تأثیر آن توسعه یافت، به عنوان راهی برای بیان ذهن ناخودآگاه در نظر گرفته می‌شد.

این سبک، تفکر واضح و روشنی را که بسیاری از سربازان ممکن است در دوران خدمت سربازی با آن مواجه شده باشند، به چالش می‌کشید.

یک تصویر سورئالیستی معروف، «خیانت تصاویر» اثر رنه ماگریت است که نقاشی یک پیپ را نشان می‌دهد که به زبان فرانسوی با برچسب «این یک پیپ نیست» مشخص شده است.

به راحتی می‌توان دید که این ایده چگونه بدون مشکل خاصی به طنز تکامل یافته است.

همان‌طور که سعی کردم توضیح دهم، هرچند طنر پوچ‌انگارانه[1] ممکن است به بخشی از جنبش سوررئالیسم اواسط قرن بیستم تبدیل شده باشد، اما این به معنای محدود شدن آن به آن دوره نیست.

اغلب می‌توان روح پیشاسوررئالیستی را در ادبیات یافت، و برخی با اشاره به آثار ادوارد لیر یا لوییس کارول استدلال می‌کنند که اصول اصلی طنر پوچ‌انگارانه پیش از قرن بیستم وجود داشته است.

به نظر من، صحبت کردن آلیس با یک کرم ابریشم معتاد به تریاک بیشتر به مصرف مواد مخدر کارول مربوط می‌شود تا آسیب‌های پس از جنگ، اما این بدان معنا نیست که خیلی خنده‌دار و پر از موقعیت‌های عجیب و غریب و بی‌ربط نیست.

مثال دیگر پس از جنبش سوررئالیسم می‌آید: «راهنمای مسافران کهکشان» اثر داگلاس آدامز که در رسانه‌های مختلف وجود داشته و اولین بار در سال ۱۹۷۹ به عنوان یک رمان (بخشی از سه‌گانه پنج‌تایی) منتشر شد.

آدامز با مونتی پایتون نیز همکاری کرد که تأثیر زیادی بر جنبش طنر پوچ‌انگارانه گذاشت. به طور کلی، بسیاری از رمان‌نویسان به عنوان بخشی از جنبش سوررئالیسم می‌نوشتند... با این حال، تشخیص عمدی بودن طنز در آثارشان دشوار است: بسیاری از افراد به دلیل ایده سوررئالیستی که همه چیز باید همان‌طور که هست ارائه شود و به هیچ وجه سازماندهی نشود، برای درک متون struggle می‌کنند.( مشکل دارند)

به هر حال، بسیاری از بچه‌های پرمدعا سعی کرده‌اند از این استدلال برای توجیه اتاق‌های خواب به هم ریخته استفاده کنند.

شعر طنز اغلب به عنوان چیزی کمی عجیب دیده می‌شود. ما عادت کرده‌ایم به افرادی که جوک تعریف می‌کنند یا در فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی خنده‌دار بازی می‌کنند گوش دهیم.

بنابراین، خواندن نثر طنز مشکلی ندارد، اما این احتمالاً به این دلیل است که به رمان‌ها عادت کرده‌ایم.

شعر طنز، طنز تک‌نفره و ساکت (که غیرمعمول است) را گرفته و به رسانه‌ای اضافه می‌کند که نسبتاً جایگاه زیبایی niche (خاص/ویژه) است.

با این حال، مطمئناً طنز پوچ‌انگارانه انتظار چیزهای عجیب را دارد، و بنابراین معتقدم که باید شعر را به عنوان چیزی با پتانسیل طنز بپذیریم.

«جغد و گربه‌ی ملوس » یا «پیرمرد آئوستا» اثر ادوارد لیر را در نظر بگیرید که هم خنده‌دار و جذاب است و هم کاملاً دست کم گرفته شده است.

اگر یک کمدین مشتاق بخواهد واقعاً به یکی از بزرگان اصلی ادای احترام کند، شاید بتواند شانس خود را در یک شعر لیمریک (قالب شعر طنز پنج خطی) بکشد و یک تصویرسازی عجیب و غریب نیز به آن اضافه کند.

رسانه‌ای[1] که اکثر مردم آن را با طنز پوچ‌انگارانه مرتبط می‌دانند، فیلم و تلویزیون است. از آنجایی که این قالب، صدا و تصویر را ترکیب می‌کند، فرصت فوق‌العاده‌ای برای در کنار هم قرار دادن (juxtapose) دو چیز مختلف و تغییر زمینه (context) فراهم می‌آورد.

برخی از فیلم‌های نمادین پوچ‌انگارانه شامل «مونتی پایتون و جام مقدس»، « زندگی برایان» و «هواپیما!» می‌شوند.

از سریال‌های تلویزیونی نیز می‌توان به

«The Mighty Boosh»

، «The Eric Andre Show» و

«Spitting Image»

اشاره کرد که مورد آخر با طنز هجایی (Satire) همپوشانی دارد.

فیلم دیگری که طنز هجایی را با کمدی پوچ‌انگارانه ترکیب می‌کند،

«فرشته نابودگر» (The Exterminating Angel) است.

برخلاف بسیاری از مثال‌های دیگر ما و پوچ‌انگارانه به طور کلی، این فیلم در اروپا ساخته نشده یا توسط اروپایی‌ها ساخته نشده است.

این فیلم که به‌طور گسترده یک شاهکار سوررئالیستی در نظر گرفته می‌شود، ریاکاری و دوگانگی‌های زندگی در مکزیک در دهه 1960 را نشان می‌دهد. کمدی در این فیلم ظریف است و اغلب تحت‌الشعاع جنبه‌های نگران‌کننده قرار می‌گیرد.

طنز به شکل آشکارتر در فیلم «شبی برای یادآوری

» (A Hard Day’s Night)

یافت می‌شود که تلاش کرد با ساخت فیلمی ارزان و سریع‌التولید، از محبوبیت بیتلز بهره‌برداری کند.

؛ فیلمی که در آن هر یک از اعضای گروه به شیطنت‌ها (shenanigans) و ماجراجویی‌های احمقانه می‌پردازند.

احیای برنامه

Spitting Image

و همچنین سریال‌های اصلی مانند «بوجک هورسمن» (BoJack Horseman)

و «کمدی لوکس نوئل فیلدینگ

» (Noel Fielding’s Luxury Comedy)

ثابت می‌کنند که هنوز هم به این ژانر علاقه وجود دارد.

با این حال، به نظر من قطعاً در بازار، جایگاه بیشتری برای کمدین‌های سوررئالیست وجود دارد که تمایل دارند به استخرِ مسخره‌ها شیرجه بزنند.

Puebla streets, Mexico

خیابان‌های پوئبلا، مکزیک

در دوران مدرن ما، کمدی پوچ‌انگارانه از محبوبیت زیادی برخوردار است. [1]

این ژانر تکامل یافته و شاعران کمتری دارد، اما کاوش های بازیگوشانه‌تر از مفاهیم فلسفی را شاهد هستیم.

یک مثال (که به خودی خود پوچ به نظر می‌رسد) باب اسفنجی شلوارمکعبی است.

حالا از نظر فنی، آقای شلوارمکعبی در هزاره گذشته (1999) به صحنه آمد، اما هنوز هم قوی است و یک زندگی کاملاً عادی را سپری می‌کند... این نمایش شامل نماهای معمولی از آتش زیر آب و ماهی‌هایی است که رانندگی با ماشین را یاد می‌گیرند، و همه این‌ها با چهره‌ای کاملاً جدی ارائه می‌شوند.

برای بزرگسالان، ما توکا و برتی

(Tuca & Bertie)

را داریم؛ پرندگانی نیمه انسان‌گونه که سوار قطار می‌شوند، شغل دارند و در یک موقعیت عجیب تخم‌های خود را می‌خورند.

همچنین رفتارهای تصادفی

Flyness (Random Acts of Flyness)

وجود دارد که کمدین‌های سیاه‌پوست را به نمایش می‌گذارد، که تقریباً از تمام پروژه‌های دیگری که ذکر کردم به طور واضحی غایب بوده‌اند.

سری اول شش قسمت داشت و اگرچه در سال 2018 تمدید شد، اما تاکنون اطلاعات بیشتری درباره تاریخ پخش، بازیگران مهمان یا هر چیز دیگری مشاهده نکرده‌ایم.

وقتی بسیاری از مردم به کمدی پوچ‌انگارانه فکر می‌کنند، ناخودآگاه به سراغ مانتی پایتون می‌روند.[1]

اگرچه این گروه (troupe) شگفت‌انگیز بود، اما کمدین‌های بسیار دیگری هستند که سزاوار همین میزان شهرت و تحسین هستند.

اریک آندره (Eric Andre) یک نمونه مدرن از یک کمدین پوچ‌انگار است که هنوز در حال تولید برنامه است (فصل ششم «نمایش اریک آندره» در سال 2023 در دسترس خواهد بود).

با این حال، اگر چیزی رترو (retro)تر (قدیمی‌تر) را ترجیح می‌دهید و از ترکیب رسانه‌ها هراسی ندارید، تئاتر

Fireside (The Firesign Theatre)

ده‌ها آلبوم پوچ‌انگارانه تولید کرده است که به صورت گروهی و انفرادی طی پنج دهه فعالیت کرده‌اند.

مطمئناً چیزی در میان آن‌ها وجود دارد که شما را بخنداند! نه تنها این، بلکه برنامه

«فکر می‌کنم باید ترک کنیم» با تیم رابینسون

(I Think You Should Leave with Tim Robinson)

نیز شامل پَتی هریسون (Patti Harrison) خنده‌دار است.

اگرچه رابینسون و هریسون ممکن است هنوز به وضعیت «آیکون» «نماد» نرسیده باشند

(اگرچه من دیروز یک غاز را «آیکونیک» «نماد» توصیف کردم، بنابراین شاید معیارهای متفاوتی داشته باشیم)، اما این بدان معنا نیست که به زودی به آنجا نخواهند رسید.

یک (دوئت ) زوج شناخته‌شده‌تر که به آوردن پوچ‌انگاری به نسل هزاره

(millennials)

اعتبار داده می‌شود،

The Mighty Boosh

است، اما متأسفانه به نظر می‌رسد که آن‌ها در حال حاضر در پروژه‌های انفرادی دیگر مشغول هستند.

و البته، ما هنوز بیل بیلی

(Bill Bailey)

را داریم که سوررئالیسم، مسخره‌بازی و طنز هجایی را با دکمه

«Boris Johnson randomizer»

بوریس جانسون» خود سورئالیسم، طنز و هجو را با هم ترکیب می‌کند.

caricature, 1773

کاریکاتور، ۱۷۷۳

به نظر می‌رسد که فلسفه پوچ‌انگارانه[1] تا حدی رو به افول گذاشته است، اما من معتقدم که کمدی سوررئال - هجایی - پوچ‌انگارانه (به عنوان یک ژانر ادبی) همچنان پررونق و قوی در حال پیشروی است


[1] -توضیحات مترجم برای انتخاب‌ها:

  • Wind down: «رو به افول گذاشتن» یا «کم‌رونق شدن» ترجمه مناسبی برای این اصطلاح است.
  • Going strong: «پررونق و قوی در حال پیشروی بودن» یا «با قدرت ادامه دادن» ترجمه می‌شود. این عبارت حس تداوم و قدرت را می‌رساند.
  • Surreal – satirical – absurdist comedy: از خط تیره (-) برای حفظ ساختار و ارتباط این سه عنصر در ترجمه استفاده شد.

https://raynotbradbury.blog/the-ultimate-guide-to-absurdist-comedy/


[1] -توضیحات مترجم برای انتخاب‌ها:

Troupe: «گروه» ترجمه ساده و قابل فهمی است.

Retro: «رترو» یا «قدیمی‌style» ترجمه می‌شود. در اینجا «رترو» که خود به فارسی راه یافته، استفاده شد.

The Firesign Theatre: این یک گروه کمدی معروف است. از آنجا که نام رسمی فارسی ندارد، به صورت اصلی نوشته شد و ترجمه تحت‌اللفظی («تئاتر Fireside») نیز در پرانتز آمد.

Tickle you: «شما را بخنداند» یا «خلق شما را بشوراند» ترجمه می‌شود. «بخنداند» برای این context مناسب‌تر است.

I Think You Should Leave with Tim Robinson: از آنجا که این عنوان یک برنامه خاص است، به صورت اصلی نوشته شد و ترجمه تحت‌اللفظی («فکر می‌کنم باید ترک کنیم با تیم رابینسون») نیز اضافه شد.

Solidified into “icon” status: «به وضعیت «آیکون» رسیدن» یا «تبدیل به یک نماد شدن» ترجمه می‌شود.

Millennials: «نسل هزاره» ترجمه رایج برای این نسل است.

Boris Johnson randomizer: این یک طنز خاص از بیل بیلی است. «randomizer بوریس جانسون» ترجمه تحت‌اللفظی است که مفهوم طنزآمیز آن را منتقل می‌کند.

نکته کلی: برای نام‌های خاص (اشخاص، گروه‌ها، برنامه‌ها) که معادل فارسی مشخصی ندارند، از نگارش اصلی نام استفاده شد و در صورت لزوم، توضیح یا ترجمه تحت‌اللفظی در پرانتز اضافه گردید. این کار به شناخته شدن اثر توسط مخاطبانی که ممکن است آن را با نام اصلی بشناسند، کمک می‌کند.


[1] -توضیحات مترجم برای انتخاب‌ها:

  • Playful explorations: «کاوش‌های بازیگوشانه» ترجمه‌ای رسا برای این مفهوم است.
  • Spongebob Squarepants: «باب اسفنجی شلوارمکعبی» نام رسمی و شناخته‌شده این اثر در فارسی است.
  • Arrived on the scene: «به صحنه آمدن» یا «ظهور کردن» ترجمه می‌شود.
  • Going strong: «قوی بودن» یا «با قدرت ادامه دادن» ترجمه می‌شود.
  • With a completely straight face: «با چهره‌ای کاملاً جدی» ترجمه تحت‌اللفظی و دقیق این اصطلاح است.
  • Semi-anthropomorphized: «نیمهانسان‌گونه» ترجمه دقیق این اصطلاح است.
  • On one odd occasion: «در یک موقعیت عجیب» ترجمه شد.
  • Random Acts of Flyness: از آنجا که این عنوان یک اسم خاص است و معادل رسمی فارسی ندارد، به صورت اصلی نوشته شد و ترجمه تحت‌اللفظیرفتارهای تصادفی Flyness») نیز در پرانتز آورده شد تا برای مخاطب قابل درک باشد.
  • Black comics: «کمدین‌های سیاه‌پوست» ترجمه شفاف و مناسبی است.
  • Conspicuously absent: «به طور واضحی غایب بودن» ترجمه شد.
  • Renewed: «تمدید شدن» اصطلاح رایج در مورد سریال‌ها است.


[1] -توضیحات مترجم برای انتخاب‌ها و تصمیمات:

• Juxtapose: «در کنار هم قرار دادن» ترجمه دقیق این اصطلاح هنری/ادبی است.

• Context: «زمینه» یا «بافت» ترجمه می‌شود.

• The Exterminating Angel: عنوان این فیلم به «فرشته نابودگر» ترجمه رسمی شده است.

• Hypocrisy and double standards: «ریاکاری و دوگانگی‌ها» یا «معیارهای دوگانه» ترجمه می‌شوند.

• Subtle: «ظریف»، «باریک» یا «پیچیده» ترجمه می‌شود.

• Overshadowed: «تحت‌الشعاع قرار گرفتن» ترجمه استاندارد است.

• A Hard Day’s Night: عنوان این فیلم به «شبی برای یادآوری» ترجمه رسمی شده است.

• Shenanigans: «شیطنت‌ها»، «حماقت‌ها» یا «ماجراجویی‌های احمقانه» ترجمه می‌شود.

• Reboot: «احیاء»، «راه‌اندازی مجدد» یا «نسخه جدید» ترجمه می‌شود.

• Plunge into a ridiculous pool: این یک استعاره است. «شیرجه زدن به استخر مسخره‌ها» ترجمه تحت‌اللفظی و در عین حال رسا برای حفظ تصویر استعاری است.

نکته کلی: از آنجا که بسیاری از عناوین فیلم‌ها و سریال‌ها (مانند Monty Python..., The Mighty Boosh, BoJack Horseman) با نام اصلی خود در بین مخاطبان فارسی‌زمان شناخته شده‌اند، از آوردن معادل فارسی برای آنها خودداری شد. برای عناوینی که ترجمه رسمی و رایج دارند (مانند The Exterminating Angel و A Hard Day’s Night)، ترجمه فارسی آورده شد


[1] - توضیحات مترجم برای انتخاب‌ها:

• Proto-surrealist spirit: «روح پیشاسوررئالیستی» ترجمه شد تا به ایده‌های قبل از شکل‌گیری رسمی جنبش اشاره کند.

• Opium-addled caterpillar: در داستان آلیس، این موجود به «کرم ابریشم» (Caterpillar) معروف است. «مبتلا به مواد مخدر» ترجمهٔ مناسبی برای «addled» در این متن است.

• Non-sequiturs: این اصطلاح منطقی به نتیجه‌گیری یا حرفی اشاره دارد که از مقدماتش پیروی نمی‌کند. «غیرمنطق‌ها» یا «حرف‌های نامربوط» می‌توانند ترجمه باشند.

• The Hitchhiker’s Guide to the Galaxy: این عنوان به «راهنمای مسافران مجهز به کهکشان» ترجمه رسمی شده است.

• Trilogy of five: این یک طنز معروف از آدامز است که به مجموعه‌ای پنج کتابی اشاره دارد که به طنز «سه‌گانه» نامیده می‌شود. در ترجمه به همان «سه‌گانه پنج‌تایی» اکتفا شد تا طنز حفظ شود.

• Struggle: «دچار مشکل شدن» یا «در تقلا بودن» ترجمه مناسبی است.

Pretentious children: «بچه‌های پرمدعا» یا «بچه‌های خودنما» ترجمه شد.


[1] -توضیحات مترجم برای انتخاب‌ها:


  • Slapstick: این ژانر که با حرکات فیزیکی اغراق‌شده، تعقیب و گریز و اغلب خشونت طنزآمیز همراه است، در فارسی معمولاً «کمدی فیزیکی»، «کمدی slapstick» یا «لطیفه‌های فیزیکی» نامیده می‌شود. در اینجا «کمدی فیزیکی» انتخاب شد زیرا برای مخاطب فارسی‌زمان گویاتر است.
  • The Chuckle Brothers, The Three Stooges, The Play That Goes Wrong: از آنجا که این آثار به خوبی شناخته شده‌اند و معادل رسمی فارسی برای آنها رایج نیست، نام آنها به صورت اصلی ذکر شد.
  • Dry humor / Deadpan: «طنر خشک» یا «کمدی Deadpan» رایج‌ترین معادل‌ها هستند. در اینجا از «طنر خشک» استفاده شد و «Deadpan» نیز در پرانتز آورده شد تا برای مخاطب آشنا باشد.
  • Brooklyn Nine-Nine: از آنجا که این سریال با نام اصلی خود در ایران شناخته می‌شود، به همان شکل نوشته شد.
  • Delivery: «نحوه بیان» یا «اجرا» ترجمه مناسبی برای این کلمه در این متن است.

Absurdism: «پوچ‌انگاری» ترجمه استاندارد و مصطلح این مفهوم فلسفی است.

Surrealism: «سوررئالیسم» یا «فراواقع‌گرایی» هر دو قابل استفاده هستند که در اینجا فرم کوتاه‌تر آن انتخاب شد.

Came so thick and fast: برای حفظ معنا و روانی، به «به سرعت و پی در پی ظاهر می‌شدند» ترجمه شد.

Upper echelon: «قشر بالای جامعه» ترجمه‌ای رسا و متناسب با context است.

Sexual activities with a dead pig: این اشاره به یک scandal واقعی است، بنابراین ترجمه تحت‌اللفظی و شفاف («فعالیت‌های جنسی با یک خوک مرده») بهترین گزینه برای انتقال دقیق مطلب و طنز تلخ آن است.

Squirm: این کلمه حس ناراحتی و معذب بودن را می‌رساند. در این متن با حالتی از لذتِ منحط همراه است، بنابراین «تکان‌خوردن/احساس معذب بودن» با اضافه کردن توضیح «به شیوه‌ای...» ترجمه شد.

Morbid: این کلمه به چیزهای مربوط به مرگ، بیماری و ناخوشی اشاره دارد. «مرگ‌بار/غم‌انگیز» گزینه‌های مناسبی هستند.

The Adams Family: «خانواده آدامز» نام شناخته‌شده این اثر است.

Farcical humor: «کمدی فارس» یا «کمدی موقعیتِ مضحک» ترجمه‌های رایج هستند.

Highbrow humor: «طنر روشنفکری» یا «کمدی نخبه‌پسند» گزینه‌های مناسبی هستند.

Nerds: «خوره» یا «شیفته» در این context مناسب است.

Wildly insecure: «افراد شدیداً ناامن» یا «به شدت缺乏 اعتماد به نفس» ترجمه می‌شود.

Lord and Saviour: این یک طنز مبالغه‌آمیز در مورد جان الیور است. ترجمه تحت‌اللفظی «ارباب و نجات‌دهنده» معنای طنزی آن را می‌رساند، اگرچه در زبان مقصد ممکن است کمی غریب به نظر برسد. گزینه دیگر می‌تواند «ناجی بزرگمان» باشد که لحن طنز را تا حدی حفظ می‌کند. در نهایت «Lord and Saviour» به صورت اصلی باقی ماند تا لحن و طنز خاص جمله کاملاً منتقل شود.

  • Surrealist movement: «جنبش سوررئالیسم» ترجمه دقیق و استاندارد است.
  • The unconscious mind: «ناخودآگاه ذهن» یا «ضمیر ناخودآگاه» هر دو صحیح هستند.
  • Clear thinking: «تفکر واضح و روشن» ترجمه شد تا مفهوم مقابلِ ذهنیت سوررئال را برساند.
  • The Treachery of Images: عنوان این اثر به طور گسترده‌ای در متون هنری فارسی با نام «خیانت تصاویر» شناخته می‌شود.
  • Rene Magritte: «رنه ماگریت» تلفظ رایج نام این هنرمند در فارسی است.
  • Evolved into humor: «به طنز تکامل یافته» ترجمه‌ای رسا و وفادار به متن اصلی است.