نمایشهای جوکی؛ زوال هنر تئاتر در عصر وایرال تحلیل پیامدهای اجتماعی-فرهنگی و راهکارهای مقابله
نمایشهای جوکی؛ زوال هنر تئاتر در عصر وایرال
تحلیل پیامدهای اجتماعی-فرهنگی و راهکارهای مقابله
نمایشهای جوکی؛ زوال هنر تئاتر در عصر وایرال
تحلیل پیامدهای اجتماعی-فرهنگی و راهکارهای مقابله
https://www.kurdipedia.org/?lng=1&q=ڕەحمان_عەزیزی
زندگی سگی
نوشته ای برای نمایش
« قلاده ای برای یک سگ مرده»
نوشته محمد چرمشیر
کارگردان وبازیگر سیروان قاسمی
پنجمین اثر اجرا شده در نخستین جشنواره تئاتر تک نفره بوکان
عبدالرحمن عزیزی
نوشته ای برای نمایش چهار وسی دقیقه به کارگردانی شهروز حاجی حسن
عبدالرحمن عزیزی
نوشته ای برای نمایش«لێمانگە ڕێن»
«لێمانگە ڕێن» با موضوع بمباران شیمیایی سردشت اولین اجرای جشنواره تئاتر تک نفره بوکان
نویسنده:محمد حسینی
کارگردان:یوسف فتحی
بازیگر :سارا عبداللهی
عبدالرحمن عزیزی
نگاهی به نمایش" پرتره""
نوشته ای برای نمایش ” شوینی خوین له سه ر به فه ر “
عبدالرحمن عزیزی
سهم گروههای نمایشی استان آذربایجان غربی در تحقق شعار "تئاتر برای همه" چیست؟
عبدالرحمن عزیزی
ناکامی هنرمندان تئاتر در ارتباط با مخاطبین
عبدالرحمن عزیزی
جشنواره زدگی
مشکل تئاتر ، در استان آذربایجان غربی جشنواره زدگی است .
عبدالرحمن عزیزی
۱۵ آبان ۱۳۹۴
زندگی دیگران
نمایش زندگی دیگران
نوشته آرمان طیران
به کارگردانی سامان حسن زاده
عبدالرحمن عزیزی
نگاهی به نمایش ما فقط سه نفر بودیم
در بیست وهفتمین جشنواره تئاتر استان آذربایجان غربی
عبدالرحمن عزیزی
مروری برتاریخچه نمایش های سنتی وعروسک گردانی در بوکان
عبدالرحمن عزیزی
اولین تجربه نمایشنامه خوانی –در بوکان
نمایشنامه هفت قبیله گمشده نوشته دکتر قطب الدین صادقی و به کارگردانی استاد خالد حیدری
عبدالرحمن عزیزی
سپاس استاد
استاد خالد حیدری
تلاش های بی شائبه و خالصانه وبدون خستگی ووقفه ناپذیر
” در محضر دوست"
تجلیل از یک هنرمند تئاتر
اسماعیل احمدیان
به بهانه برگزاری جلسه اعضای انجمن نمایش بوکان1385
عبدالرحمن عزیزی
------------------به بهانه نخستین جشنواره تئاتر تجربی در بوکان
عبدالرحمن عزیزی
نمایش »سرودی هه زار ئوفیلیای ئه ویندار
« نوشته دکتر »قطب الدین صادقی«
و کارگردانی »امید خاکپور«
عبدالرحمن عزیزی
مرگ خاموشی شمع تئاتر در شهرستان ها به فاجعه ملی تبدیل خواهد شد-
عبدالرحمن عزیزی
برای فستیوال سالانه تئاتر کردی
در حضور باد
[یک مضحکهی بیمعنی]
نوشته : بهرام بیضایی
کارگردان : بهروز اسراری
زمان اجرا نیمه دوم مهرماه1393
بوکان
باز افرینی حماسه گلگمیش بر روی صحنه تئاتر در یازدهمین جشنواره تئاترکوردی سقز
عبدالرحمن عزیزی
نوشته ای بر بازیگری در نمایش انتیگونه
باز نوشته وکارگردانی رحیم عبدالرحیم زاده
عبدالرحمن عزیزی
بررسی بافت دراماتیکی اجرا در نمایش "انتیگونه "
بازنوشته و به کارگردانی رحیم عبدالرحیم زاده
در گنبد سردار بوکان
تاریخ اجرا:9/2/1393 اجرای چهارم
عبدالرحمن عزیزی
خنده بر هر دردی دوا ست …
یادداشتی به بهانه ی اجرای نمایش “در حضور باد” در بوکان
عبدالرحمن عزیزی –
“گیلگه میش” در بوکان طوفان به پا کرد
عبدالرحمن عزیزی
نوشته ای برای ” نمایش گیلگمش” کاری از گروه تئاتر کانی بوکان
نوشته ای برای نمایش "�عزیز شنگال�
“عزیز شنگال” زبان کسانی است که خود قادر به فریاد زدن نیستند
عبدالرحمن عزیزی –
«ڕاپۆڕت» رحمان عزیزی در صحنه
بازگشت رحمان عزیزی به صحنه با داستانی از کافکا
«گزارش به آکادمی»"
پایگاه خبری بینه ر
✅بانک اطلاعات هنرمندان هنرهای نمایشی بوکان
پیشکسوت تئاتر
⬅️عبدالرحمن عزیزی
بە بێ دەق دڵی شانۆ لێ نادات
عەبدولڕەحمان عەزیزی
پایگاه خبری-تحلیلی زریان؛ "عبدالرحمان عزیزی" مسئول انجمن نمایش بوکان در گفت وگو با زریان گفت: تئاتر بوکان در بستر بیماری است و استعفا بهترین گزینه برای من است.

http://www.kurdistanmiras.ir/Maghalehaye%20Mar2mshenasi/other/shanop.pdf?v=1&Id=662
اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان
بخش اول
نقد وبررسی
سالها پیش دوست عزیزی در کنار خود داشتیم که برای همیشه به یاد وخاطره هایمان سپرده ایم
نبودنش را عادت کرده ایم
اما هیچ وقت نشد اورا فراموش کنیم .
به شعر ونمایش علاقه زیادی داشت، بیشتر عمرش را درسالنهای نمایشی بوکان سپری کرد .ارام بود ومتین ، دوستی بود والا وگرامی وهمه را دوست می داشت ودوستش می داشتند .
هر چند لحظات اخر زندگیش به سختی گذشت ، اما پر از مفهوم وتعهد وحقیقت بود .
وقتی با او بودیم می فهمیدیم که درنبرد با مرگ ،زندگی ودرکنارهم بودن را انچنان زیبا کرده که برای جاودانه شدن خود وزندگی اش وبا همه بودن از هیچ تلاشی دست بر نمی داشت. حتی با بیگانگان نیز با لبخند ارتباط برقرار می کرد . با مرگ جنگید تا اخرین نفس هایش ومبارزه ای سخت که با قلم و نوشتن شعر ونمایشنامه وبازی درنمایش ویا کارگردانی وحتی اگر اینها مقدور نمی شد در کناربقیه گروه حضور می یافت .
لحظاتی تمام نشدنی وپاک نشدنی در تاریخ تاتر شهربوکان دارد ودر ان سالها حضور دایمی اش در صحنه برای همه درس وانگیزه مضاعف وتکرار نشدنی داشت وباانکه ما نفهمیدیم ،با پروازش ارزش لحظه به لحظه نفس کشیدنمان وزنده بودمان را یادآوار شد ومعنای دیگری به زندگی تاتری ها بخشید . اراده آهنین وپشتکار چند برابر در جاودانه زندگی کردن اش شمع راه بسیاری است. اگر خوب بنگریم وآنوقت است که برای همیشه مدیون او ویاد وخاطره اش که نه بلکه در زندگی کردن ومبارزه با مرگ ونقاب نیستی خواهیم بود
بارها به خود می گفتم اگر ، فریدون مشیری او را می شناخت شعر اسیر را برای او می سرود و امید داشتم، در جدال نابرابر سرنوشت او پیروز میدان شود.
جان می دهم به گوشه زندان سرنوشت
سر را به تازیانه او خم نمیکنم
افسوس بر دو روزه هستی نمی خورم
زاری براین سراچه ماتم نمیکنم
با تازیانههای گرانبار جانگداز
پندارد آنکه روح مرا رام کرده است
جان سختیم نگر که فریبم نداده است
این بندگی که زندگیش نام کرده است
بیمی به دل ز مرگ ندارم که زندگی
جز زهر غم نریخت شرابی به جام من
گر به من تنگنای ملال آور حیات
آسوده یک نفس زده باشم حرام من
تا دل به زندگی نسپارم به صد فریب
میپوشم از کرشمه هستی نگاه را
هر صبح و شام چهره نهان میکنم به اشک
تا ننگرم تبسم خورشید و ماه را
ای سرنوشت از تو کجا میتوان گریخت
من راه آشیان خود از یاد برده ام
یک دم مرا به گوشه راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام
ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا
زخمی دگر بزن که نیفتادهام هنوز
شادم از این شکنجه خدا را مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز
ای سرنوشت هستی من در نبرد تست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ زبندم رها کند
محکم بزن به شانه من تازیانه را
د ر آن دوران که همیشه با او بودیم وهمیشه روحیه و مقاومتش را در برابر این جدال نابرابر می ستودیم
، ناگهان و به یکباره تلخی دوری او را چشیدم. دوستی که نه فقط برای من بلکه برای همه بچه های تاتری وآنانی که میشناختنش، نماد واسطوره جاودانگی و مظهر زندگی بود. آن عزیز سفر کرده آقای
"مولود مجیدی"
بود که امیدوارم روح بزرگ این هنرمند سفر کرده همواره قرین شادی و حیات جاودانه گردد.
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگر چه دستانش از ابتـذال، شکنندهتر بود.
هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است؛
که مزد گورکن،
از آزادی آدمی
افزون تر باشد.
جستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتن خویش
باروئی پی افکندن …
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد،
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
"احمد شاملو"
با بازی
سردار امینی در نقش ئاغا
تابان جلالی در نقش مادر رازاوه
دانیال دیاکو درنقش کدخدا
سبا قریش در نقش همسر کدخدا
سمیه معروفی در نقش رازاوه
مجید رشادت درنقش خواستگار
شیوا کداخدا درنقش مادر خواستگار بعدی
آرمان جلالی درنقش منوچ ج ج ج ج
سیامک مردانی درنقش خواستگار بعدی
نوید کریم پور درنقش هوشی
نوشته : سید یاسین قریش
بازنویس وتنظیم : شهلا وفادار
کارگردان: کاوه محمد زاده
کورته " شانو نامه ی "دیب"
نووسه ر: ره حمانی عه زیزی
تالیف : عبدالرحمن عزیزی
این مجموعه مقالات در سال ۱۳۷۸ در موسسه دانشگاهی رسام هنر
شعبه بوکان ارایه گردیده است.