یک نمایش ناب وغیر منتظره در فصل سرد و بی روح تئاتر در بوکان(نمایش ” آنتیگونه ” باز نوشته و کار ” رحیم عبدالرحیم زاده” )

 

 

 

عبدالرحمن عزیزی/ آنتیگونه ” رحیم عبدالرحیم زاده” متفاوترین اجرای این نمایش باتمام اجراهای آنتیگونه های است که تا حالا چه به صورت اجرای زنده در صحنه مانند اجرای آنتیگونه همایون غنی‌زاده و تئاتر های ظبط شده که در کلاس های آموزش و یا تلویزیون وسینمایی دیده ام . رحیم عبدالرحیم زاده توانست توانایی خودش را در عرض سی دقیقه با یک دراماتورژی قابل تأمل، انتیگونه را از ۲۵۰۰سال پیش واز یونان باستان به فضای گنبد سرداردر بوکان بکشاند .

محیطی کاملن ملموس در ذهن همه تماشاگران با رنگ غالب لباس سفید بازیگران زیده وحرفه ا ی شهر بوکان  بدون قراردادهای همیشگی یک تئاتر اما پر از نشانه های از زیبا شناختی نمایشی ، تماشاگران جزی از نمایش می شوند وبازیگران هم همانند تماشاگران در همان مکان بدون هیج تفاوتی . تماشاگران باسکوت وتعمق وتفکر  چشم در چشم بازیگران می دوزند و هرکجا که می خواهند می روند و می نشینند ویا می ایستند (و اگر حتا دوست داشته باشند با کت شلوار دامادی وکیف سامسونیت از وسط صحنه رد شوند و دربرابربقیه تماشاگران وبازیگران قیافه شش در چهار بگیرند و بایستند ونگاه کنند .  )  

رنگ سفید لباس ها ی شخصیت های نمایش،  آن ها را به صورت مساوی به تماشاگران معرفی می کند واین ذهن وتفکر وبرداشت تماشاگر است که آن ها را متمایز خواهد ساخت وهمانند دو برادر انتیگونه که در بیرون بر اثر مخالفت و موافقت با حاکمیت دایی خود (کرئون) همدیگر را لت وپار کرده اند شکل خواهد گرفت . برادری که موافق است به خاک سپرده شده است و برادر دوم که مخالف است به دستور وخواست کرئون آن قدر بر روی خاک می ماند که طعمه و خوارک حیوانات وحشی شود .

 از این جا است که جدال میان دین وقانون وعشق آغاز می شود . انتیگونه صبر وتحملش را ازدست می دهد و معتقد است که باید حرمت انسانیت مراعات شود واین برادر نیز همانند برادر دیگرش با احترام به خاک سپرده شود ومبارزه ا ی راعاشقانه اغاز می کند . کرئون براساس قانون ممانعت میکند و بقیه ماجرا که همه چیز ان براساس وپایه تراژدی که در بطن اثر موجود است  شکل می گیرد . رحیم عبدالرحیم زاده وگروه اجرایی نمایش  پیکره اجرا را در قالبی مدرن و قرن بیستمی در فضای مرموز تاریخی با هویت چند گانه قرار می دهند . وکارگردان بسیار ماهرانه از این فضا سود می برد ویک اجرای تاریخی در تاریخ نمایش این شهر ثبت می کند . نمایش خلاقانه وپراز بداعت و زیبایی برای تماشاگرانی که عمدتا به سالن تئاتروصندلی هایش عادت کرده اند. واین امتیاز ی است که خلاقیت شجاعت وجسارت عبدالرحیم زاده و گروه اش را می رساند . تماشاگر است که می فهمد برای یک تئاتری فرق نمی کند در کجا و با چه زبانی و در چه زمانی باشد . حرفش را می زند حرفی مانده در گلو .حرفی از دل از فکر واندیشه  ودر اخر سر هم با رندی وزیرکی خاص تماشاگران را هم در اجرا سهیم می کند و انها را به اعتراف وامی دارد . دانی پیدا بنی. بی آن که خود بداند چشم در چشم بازیگران در برابر دیدگاه بقیه همراهانش در سکوت اعترافی هولناک می کند . واین قدرت رحیم زاده است که نشانه ها وعناصر اجرا را به نحوی موثر ی در کنار هم قرار می دهد . آن را از زمان عبور داده و با برآوردی درست آن چه را باید در صحنه ای که برای همه قابل درک وتامل است اجرا می کند و همه را نیز در ان درگیر می کند . حتا خاک وآب وآتش  ودیوار های خشتی و ستون های گنبد سردار و سنگ مزارهای کف حیاط و همه همه . این یعنی کارگردانی درست . بازی گیری از بازیگرانی زبده و پرقدرت چون تباک وسعد وسعادت .

از موسیقی  زنده اول نمایش، چیز خاصی ثقل نمایش نیست همه در مرکزند حتا تماشاگران . همه دست دردست می دهند تا فضا ومفاهیم به زبان مادری را به تماشاگران القا کند وتأثیر نهایی را بر آنان بگذارد . کارگردان وبازیگران  برای این رویارویی زبان خاص خود را یافته اند و این نواوری را بر تاروپود نمایش وبافت اجرا تحمیل می کنند و با نگاهی نوو ظرافت های تازه ای همه را روبرو می سازند.  در هر حال نمایش انتیگونه رحیم عبدالرحیم زاده در مجموع روح تازه ای در تئاتر بوکان بود ونتیجه بسیار خوشایندی داردچون هم انتخاب ها درست بوده وهم هدایت ها ونشانه ها اثر گذار شده است . گروه بازیگران بدون هیچ نشانه مخصوص در صحنه حاضر هستند و در حین اجرا است که انها را می فهیم . کرنیون که دیکتاتوری خود خواه وقانون خو د است . انتیگونه که سرکش ویاغی گر است وهمانند برادرش قربانی ستم وزور دیکتاتور می شود .

تماشاگر بی آنکه بداند در نمایش حضور خواهد داشت وجزء ابزار ومتریال های صحنه است وکارگردان آن ها را هم بازی می دهد ونهایت استفاده را می برد .و باتمام کدها ونشانه های متن به خوبی بسوی اجرا رهنمون می شوند ودر کل در یک اتفاق ونگاه تازه در انتیگونه سوفکل مشارکت می نمایند بطوریکه همه در فرایند زمان وافسانه وتاریخ نزدیک می شوند ودر اخرین لحظات اجرا بعنوان واکنش انقلابی و مبارزه خواه علیه دیکتاتوری کرنون در صحنه حضور پیدا می کنند وبصورت اساسی درگیر ماجرا می شوند  وبااعترافی ناخواسته علیه زور وجور همراهی می کنند. به نظر من رحیم زاده با رعایت همه رفروم های نمایشی قصه اش را ساده بیان می کند و بعد از رفتن تماشاگران انها را به ژرف اندیشی و بعد دادن به نمایش که دیدن می کند. واین نابنگری او را می رساند. در پایان همه را به دیدن نمایش انتیگونه دعوت می کنم تا لذت دیدن یک نمایش واقعی را بچشند  . لذتی که برای همیشه در ذهن باقی خواهد ماند.

بررسی بافت دراماتیکی اجرا در نمایش “انتیگونه “

برای بررسی این اجرا ابتدا شناخت نمایشنامه اصلی و متن اجراشده توسط کارگردان لازم وضروری است . سپس پیشینه کارگردان که شجاعت وشهامت به خرج داده وبا به کارگیری تجربیات خود اثری نوین از “انتیگونه” در گنبد سردار ارایه می کند .  کارگردان دربروشور نمایش که به هنگام ورود به جایگاه اجرا به دست حاضرین می سپارد بسیار خلاصه وار داستان انتیگونه را بیان می کند 

ایتئوکلس وپولینیکوس دو برادر انتیگونه برسربه دست گرفتن قدرت باهم درگیر شده وهم دیگر را می کشند . کریئون دایی آن ها قدرت را به دست گرفته و او فرمان می دهد تا جسدپولینیکوس به مانند خائن به وطن به حال خود رها شود . اما انتیگونه نمی تواند بپذیرد از قانون سربار می زند وجنازه برادرش را به مانند یک شاهزاده به خاک می سپارد . کریئون فرمان کشتن انتیگونه را می دهد و هرچه تیرزیاس به کریئون از طرف خدایان به او می گوید که از رفتاراو ناخوشنودند اما موثر نمی شود به همین دلیل مورد غضب خدایان قرار می گیرد وزن وفرزندش را ازدست می دهد.

واین خلاصه نمایشنامه ای است که در سی دقیقه اجرا می شود .

نمایش ” آنتیگونه ” یکی از سه گانه های معروف سوفوکل است که دو نمایش دیگر آن به نام های ” ادیپوس شاه ” و ” ادیپوس در کلنوس ” می باشد. هر سه این نمایشنامه ها درباره اهالی شهر تِب است که در آن ادیپوس شاه پدر را می کشد و با مادرش ازدواج می کند بدون این که بداند آن ها والدینش هستند و در نتیجه این عمل سرنوشت خانواده او برای سه نسل محکوم به فنا می شود. در ادیپوس در کلنوس ، ادیپوس و دخترانش (آنتیگونه و ایسمنه) که تبعید شده اند وارد شهر کلنوس شده و با تسئوس (پادشاه آتن) برخورد می کنند. ادیپوس می میرد و نزاع  بین پسرهایش (پولونیکس و اتئوکلس) در می گیرد. در آنتیگونه ، نقش عمده نمایش را دختر ادیپوس (آنتیگونه) دارد. او باید یک انتخاب را بر گزیند: اجازه بدهد که جسد برادرش پولونیکس بیرون دروازه ی شهر دفن نشده باقی بماند و در معرض حمله حیوانات وحشی قرار بگیرد و یا جسدش را دفن کند و با مرگ روبرو شود . کرئن ، پادشاه آن سرزمین ، دفن جسد پولونیکس را ممنوع کرده به این خاطر که معتقد است او به شهرش خیانت کرده است. آنتیگونه تصمیم می گیرد که جسد برادر را دفن کند و با عواقب عملش روبرو شود. کرئن آنتیگونه را محکوم به مرگ می کند ، اما نهایتا قبول می کند که آنتیگونه را از محکومیت آزاد کند. ولی خیلی دیر این تصمیم را می گیرد چون آنتیگونه خودکشی می کند. خودکشی او باعث خودکشی دو نفر از افراد نزدیک کرئن می شود: هایمن پسرش که قرار بود با آنتیگونه ازدواج کند و همسرش که بعد از از دست دادن تنها پسرش خود را می کشد.  

داستان اصلی که در ویکی‌پدیا، دانشنامه ی آزاد نیزبیان شده است .

پولونیکس و اتئوکلس در جنگ با یکدیگر بر سر قدرت کشته می‌شوند. کرئون، پادشاه تب فرمان می‌دهد تا اتئوکلس را با تشریفات و احترام کامل به خاک بسپارند ولی جنازه ی پولونیکس خیانتکار را به حال خود رها سازند تا خوراک کرم‌ها و لاشخورها گردد. آنتیگونه و ایسمنه، خواهران دو برادر کشته شده هستند و آنتیگونه نمی‌تواند بپذیرد که جنازه ی برادرش پولونیکس به حال خود رها گردد. پس مخفیانه به دیدار ایسمنه رفته و از او می‌خواهد تا در خاک‌سپاری برادر به او کمک کند. اما ایسمنه از خشم کرئون وحشت دارد و نمی‌پذیرد. پس آنتیگونه به تنهایی دست به کار می‌شود.

کرئون در کاخ خود است و ریش‌سفیدان تب (گروه سرایندگان) فرمان او را مورد تأیید قرار می‌دهند. اما خبر می‌رسد که کسی پولونیکس را دفن کرده‌است. کرئون بر می‌آشفد و خواهان دستگیری خاطی می‌شود. آنتیگونه را به پیش او می‌آورند و او بدون این که کارش را پنهان سازد با کرئون بر سر این که اخلاقیات را زیر پا گذاشته‌است وارد بحث می‌شود. کرئون از سخنان او برافروخته می‌شود و چون گمان می‌برد در این کار ایسمنه نیز به خواهرش کمک کرده‌است دستور دستگیری او را نیز می‌دهد. ایسمنه که ترجیح می‌دهد همراه با خواهرش کشته شود به دروغ اعتراف می‌کند اما آنتیگونه می‌گوید که او به تنهایی این کار را انجام داده‌است.

دو خواهر زندانی می‌شوند. هایمون، پسر کرئون و نامزد آنتیگونه به پیش پدر می‌آید تا او را از این کار باز دارد اما گفت وگوی آن دو به درگیری لفظی انجامیده و هایمون در حالی‌که قسم می‌خورد دیگر هرگز کرئون را ملاقات نخواهد کرد از آنجا خارج می‌شود.

کرئون سرانجام تصمیم می‌گیرد تا ایسمنه را آزاد کرده و آنتیگونه را در غاری زنده به گور سازد. آنتیگونه بر سرنوشت خود می‌گرید اما از کارش دفاع می‌کند. پیشگوی نابینایی به نام ترسیاس به کرئون هشدار می‌دهد که خدایان از رفتار او ناخشنودند و به خاطر اشتباهاتش، فرزندش را از دست خواهد داد، تمام یونان او را خوار خواهد شمرد و خدایان، قربانی‌های شهر تب را نخواهند پذیرفت. ریش‌سفیدان از این سخنان به وحشت می‌افتند و از کرئون می‌خواهند تا آنتیگونه را آزاد کرده و پولونیکس را به خاک بسپارد. کرئون می‌پذیرد اما آنتیگونه خود را به دار آویخته‌است. هایمون از مرگ نامزدش بسیار اندوهگین می‌شود و خود را می‌کشد. خبر مرگ هایمون به مادرش ائورودیکه می‌رسد و او نیز خود را می‌کشد. کرئون خود را به خاطر تمام این پیشامدها ملامت می‌کند. او توانست تاج و تخت خود را حفظ نماید اما از فرمان خدایان سرپیچی کرد و همسر و فرزند خود را از دست داد.

لازمه تجزیه وبررسی وبحث نمایش “انتیگونه” رحیم عبدالرحیم زاده باید شناخت کافی از متن اصلی ومتن اجرا شده را داشت . جسارت رحیم زاده برای این اجرا اورا از دیگر کارگردانان نمایشی منطقه ای دو سر گردن بالا برده است . (حالا رحیم زاده را با سه سر وسه گردن تصور کنید*مثلثی که یک ضلع نمایش نامه خوان ونویسنده – ضلع دیگری کارگردان ومنتقد – ضلع دیگر ان طراح اجرا یی)

نمایش انتیگونه رحیم زاده قبل از آن که توسط تماشاگر دیده شود با نام “خود” ” انتیگونه”  سخن گفتن را آغاز می کند حتا تماشاگرانی که به دیدن تئاتر نیز نیامده اند ویا نخواهند آمد خواه ناخواه درگیر نمایش می شوند . می پرسند و به یاد می اورند که انتیگونه کیست؟ او از ابتدا با ارسال پیامک های تلفنی خیلی ها را درگیر کرد سپس اثر هنری دیگری به مثابه پوستر اجرای نمایش ” انتیگونه” در ابعاد مختلف به رایگان به مخاطبینش ارایه کرد وشوک بعدی که ما را به سخن گفتن وا داشت محل اجرا ونحوه اجرای نمایش است . محلی که سال ها در ذهن مردم وخاطرات آن ها نقش بسته است . وسپس بروشور نمایش که ارتباط بینا بینی تماشاگران را با متن اصلی برقرار می کند و از همه مهم تر یک اثر باستانی ۲۵۰۰ساله یونانی در محلی باستانی و به زبان مادری ترجمه وعرضه می شود .   این موارد است که  رحیم زاده “انتیگونه” اش  را از دیگر اجراهای انتیگونه  مجزا می سازد وبا وفاداری به متن اصلی  مفاهیم دیگر ووالاتری را به نسبت مفاهیم نمایشنامه اصلی مهمتر ومحوری تر ارایه می کند .  

“انتیگونه ” این نمایش نماد “عشق” و نیروی ” اخلاق” در برابر ” نیروی زور وقانون ” است . عشق همیشه بی گناه است اما مصلحت چیزی دیگری است . وعاشق باید مجازات شود ودر سرنوشتش انان که به او نزدیک ترند از این مجازات ها در امان نخواهند بود.

نیروی که حتا خدایان در درک ان می مانند وبه جای آن که به یاریش بشتابند انان نیز با گرفتن جان فرزند وزن “کریئون” اوضاع را پیچیده تر می کنند. ازطرف دیگر نمایش انتیگونه طلایه دار منطق واحساس در برابری ماورا و ایمان است .  برابری وهم سویی  عقاید وایمان دو شخصیت بازی که براساس ان یکی جان می بازد ودیگری قاتل خانواده اش می شود و ترازوی عدالت را ناجوانمردانه کج می کند بی آن که برهان روشنی از ان داشته باشند . اراده بر دفن کردن یک جنازه برادر و ممانعت از دفن جنازه  برادر دیگری که هردو مرد ونماد قدرت و از گوشت وخون وریشه  هم دیگر هستند قانون است .

رحیم زاده را سال هاست که می شناسم بیشتر کارهایش را دیده ام . این تجربه اش نیز متاثر از همان سیر تفکراتی وتاریخی نمایشی او وشیوه اجرایی او می دانم . رحیم زاده در کل به روح اثر انتیگونه سوفکل وفادار است اما به شیوه خودش .  

کار، قبل از اجرا در گنبد سردار بوکان در تمرین ها و نشست ها ی گروه شکل گرفته و هماهنگ شده است. امکانات محل اجرا از لحاظ فنی چیزی جز محیطی ارام و تاریخی چیزی دیگری ندارد وهمپای بازیگران نیست  واین قدرت بازیگران وکارگردان است که ان را به خدمت در می اورند . اجرای هماهنگ ویکدست سه بازیگر ارتباط محیط و تماشاگران را باهم هماهنگ می کند . نمایشی که در باران تند شب سوم اجرا نیز برای تماشاگران وبازیگران نیز خاطره انگیز بوده است .

خود اجرا وبازی بازیگران روندی پراز فراز ونشیب و دل نشین را پشت سر می گذارد . فضایی کاملا حرفه ای بوجود می اورند ونمایش را دوست داشتنی تر می کند

اجرای نمایشنامه انتیگونه از آثار کلاسیکی است که برای بیشتر تئاتری ها  ودر تاریخ تئاتر جایگاه واعتبار ویژه خود را دارد.  

رحیم زاده با این اجرا ثابت کرد که شرایط در اجرای تئاتر تعیین کننده نیست . نه امکانات ونه فضای اجرا، مانع از اجرای تئاتر برای تئاتری نمی شود . وکار نمایش را با همه پیچ وخم فراوان می توان در ساده ترین شکل ممکن به میان مردم برد .

رحیم زاده  به گونه ای گفتار شخصیت های نمایش اش را در کنار هم می چیند که کنش وواکنش هر گفت و گوی را بصورت مسقیم به هم پیوند می دهد و این درد مشترک را چنان فریاد می زند که بعد وفاصله نسل ها را در می نورد و از هر زبانی که شنیده می شود همان تأثیر وهیجان وژرف اندیشی را بدنبال خواهد داشت خواه به زبان یونانی باشد یا فارسی ویا زبان مادری ما کردی .

 از وقتی که رحیم زاده  می شناسم در طول  زندگی تئاتری اش به فلسفه و منطق وقاعده واستثنا  علاقه وافری داشت و بیشتر کارهایش تحت تاثیر ان بوده است . از هگل ونیچه گرفته تا شیخ اشراق . انتیگونه نیز تحت همین تفکرات رحیم زاده قرار گرفت اما بسیار ملایم تر و منطقی تر .

شخصیت انتیگونه نمایش رحیم زاده مطابق مفهوم فلسفی هستی ونیستی  وتحت تاثیر اندیشه های هگل ی قرار می گیرد . وتماشگران را به مرز ی نزدیک می کند که مقابله وبرابری انتیگون در برابر کریئون را به دیگر پدیده های سیاسی واجتماعی ونیروهای قدرتمند حاکم بر این جهان ومردم  پیوند می دهد ونمونه های مشابه ان را اکنون در جای جای کره خاکی شاهدیم . وفکر می کنم این از علاقه مندی های رحیم زاده است که اسطوره  ها رابا واقعیت های اجتماعی معاصر پیوند دهد ومنظر مشترکی بین انها ارایه نماید . وتاریخ ودین وازادی سیاسی واجتماعی هر ملتی را جدای ناپذیر از همدیگر کند وضرورت تاریخی هگل را بار دیگر به میان بکشد . وبا بیان تعادل وبرابر دو نیروی متضاد حرف وعمل انتیگونه وکریئون ان را برای دیگران نیز بیان وقابل درک کند .  
رحیم زاده خود در مصاحبه با هفته نامه سیروان می گوید: “اثر نمایشی »آنتیگونه« نوشته” سوفکل “جنگ قدرت را روایت و به چالش می‌کشد آنتیگونه فضای آیینی دارد و به شکل محیطی اجرا می‌شود برای ساخت این اثر تئاتری بیش از یک سال و نیم تمرین شده است.”

اجرای این نمایش در محیطی این چنین  تعهد وقراردادهای یک نمایش را برای  رها شدن از باید ونباید های کلیشه ای تئاتر رها می کند و شانس بیشتری برای اجرا در میان مردم و در فضا های حرفه ای وکارگاهی  به کارگردانان وتئاتری ها می دهد . نمایش انتیگونه در گنبد سردار بوکان  نمایشی گشته است که اجرا  بر اساس شکل محیط شکل می گیرد و با طبیعت همخوان وهم صحنه می شود . و چه درمفهموم و چه دراجرای ان باهمه شریک می گردد. و تماشگران را نیز به مشارکت وا می دارد .و رابطه ای عمیق وناگستته بین آن ها بوجود می اورد  و بازیگران بارودرو قرار گرفتن با مخاطبین آن ها را مورد چالش قرار می دهند و وارد بازی می کنند و ناخواسته تماشاگران در اجرای نمایش اثر می گذارند  میدان بازی محدوده مشخص ندارد و هیچ چیزی مانعی برای بازیگر وتماشاچیان بوجود نخواهد اورد که در کجا بایستند وباچه کسی چشم در چشم هم شوند واین ویژگی است که این نمایش را ازاجرای  نمایش های خیابانی و پارکی جدا می کند . ود رنهایت آن را به اندیشه کارهای پتربروک وتجربه تئاتر تجربی نزدیکتر می سازد . به هرحال نمایش انتگونه یک قدم اساسی  وبرگ زرینی برای تاریخ نمایش  در بوکان است.