از جشنواره زدگي تا توليد انبوه
نگاهي به وضعيت اجرا در جشنواره هاي تئاتري ايران

نويسنده: رحيم عبدالرحيم زاده

 

بسياري از آثاري كه امروزه در تئاتر ايران توليد مي شوند، سرنوشت تلخي دارند. پس از چند ماه تمرين و صرف انرژي فراوان و البته هزينه زياد در بهترين حالت، يك يا دو اجرا در جشنواره خواهند داشت و اين شامل تعداد كمي از آثار مي شود يا اينكه پس از عدم پذيرش از سوي هيات انتخاب براي هميشه فراموش مي شوند و گروه اجرايي اگر خيلي مقاوم باشد، براي تمريني ديگر و جشنواره يي ديگر خيز برمي دارد. اين چرخه تلخ سال هاست كه در تئاتر ايران تكرار مي شود و انگار همه به آن عادت كرده اند.
براي رفع اين معضل، راهكارهاي فراواني تجربه شده است: راهكارهايي كه گذشت زمان نشان داده كارايي چنداني نداشته و اگرچه از نظر تئوري بسيار موثر نشان مي دهند، اما در عمل نتوانسته اند سود چنداني براي تئاتر ايران داشته باشند. از جمله اين راهكارها شرط اجراي عمومي پيش از راهيابي به جشنواره است كه هرچند راهكاري مفيد و تئاتري است، اما به دليل عدم نظارت كافي، بيشتر به شكل ناقص اجرا مي شود و بسياري از آثار اجراي عمومي خود را به شكلي صوري انجام مي دهند و در عمل آنچه به جشنواره ها راه مي يابد، نه اجرايي جا افتاده كه از دل اجراي عمومي بيرون آمده است، بلكه اجرايي شتابزده است كه در جشنواره به آزمون و خطا مي پردازد و هنوز پختگي لازم را براي ارائه به مخاطب پيدا نكرده است.
با وجود اينكه گروه هاي تئاتري خود بيش از هركس ديگري به اين مشكلات واقفند، پرسش اينجاست كه چرا باز به اين چرخه نااميدكننده توليد ادامه مي دهند؟ براي جواب دادن به اين پرسش چند دليل را مي توان ذكر كرد.

1- يكي از اهداف عمده گروه ها براي شركت در جشنواره به دست آوردن ورودي هاي ناچيز جشنواره هاست تا به واسطه اين ورودي ها گروه هاي تئاتري بتوانند به حيات نيمه جان خود ادامه دهند.

2- دومين انگيزه عمده شركت در جشنواره ها براي كسب جوايز و باز در راستاي رفع نياز اقتصادي اعضاي گروه است تا از اين راه عوامل اجرا جداي از كسب افتخار، دستمزدي هرچند اندك در شرايط غيرحرفه يي براي خود كسب كنند، زيرا در بسياري از اجراهاي جشنواره يي به دليل كمبود منابع مالي، امكاني براي قرارداد بستن و پرداخت دستمزد وجود ندارد.

3- سومين دليل عمده، راهيابي از طريق جشنواره به جشنواره يي ديگر يا گرفتن امكان محدود اجراي عمومي در يكي از تالارهاي تابعه مركز هنرهاي نمايشي است تا از اين طريق گروه بتواند در زمره تئاتر نيمه حرفه يي ايران درآيد.
آنچه در ميان اين سه دليل عمده ناديده گرفته مي شود، ماهيت جشن گونه جشنواره هاي تئاتري، مخاطبان جشنواره و زحمات چندماهه يك گروه اجرايي است و به همين دليل از اختتاميه جشنواره ها براي بيشتر گروه هاي تئاتري خاطره يي تلخ برجاي مي ماند و داوران جشنواره ها در رديف افراد منفور قرار مي گيرند.
در سال هاي اخير، تمامي جشنواره هاي تئاتري ايران قانوني را سرلوحه فراخوان هاي خود قرار داده اند، مبني بر اينكه جشنواره از پذيرفتن آثار تكراري معذور است و اثر صرفا مي بايست براي جشنواره توليد شود و نبايد در هيچ جشنواره ديگري اجرا شده باشد. هدف از اين قانون عجيب حمايت از توليدات تئاتري و اجراي آثار اصيل در جشنواره است. هر چند گاه گروه هاي تئاتري اين قانون را دور مي زنند، اما بر اين بند در جشنواره هاي ايران چنان تاكيد مي شود كه بسياري از گروه ها حتي پس از انتخاب آثارشان تنها به اين دليل از حضور در جشنواره باز مي مانند و آثارشان حذف مي شود.
اين در حالي است كه قرار است جشنواره ها ويتريني از آثار منتخب آن استان، منطقه يا كشور باشند و مخاطبان در جشنواره ها با بهترين توليدات سال مواجه شوند، اما باز در ايران عكس اين ماجرا صادق است و معمولااجراهاي جشنواره يي به دليل ضيق وقت، اجراهايي شتابزده از آب در مي آيند و گروه اجرايي، مخاطبان و منتقدان را به اجراي عمومي اثر حواله مي دهند كه وقت كافي براي تمرين و آماده سازي در اختيار داشته باشند، اما اين تنها هنگامي اتفاق مي افتد كه امكان اجراي عمومي براي گروه فراهم شود.
با نگاهي به جشنواره هاي كشورهاي صاحب تئاتر، شرايط ديگري را مي بينيم. در اين كشورها جشنواره برآيندي است از آنچه در طول سال يا حتي چند سال گذشته اتفاق افتاده و يك اثر تئاتري موفق ممكن است در طول يك يا چند سال در ده ها جشنواره داخلي و بين المللي حضور يابد و با هر اجرا به پختگي بيشتري دست پيدا كند. در نتيجه آنچه تماشاگر مي بيند نه اثري شتابزده، بلكه اجرايي است كه بارها به صحنه رفته و مي تواند رضايت مخاطبانش را جلب كند. بسياري از نمايش هاي موفق در جشنواره هاي مختلف و در ساليان متوالي به صحنه مي روند، تا جايي كه شركت تئاتري و كارگردان تصميم به توليد اثري جديد مي گيرند، در حالي كه اثر قبلي كماكان به اجر


اي خود ادامه مي دهد و در واقع در رپرتوار شركت حضور دارد.
در اين شرايط تئاتري، اثر نمايشي كه چندين ماه براي توليد آن وقت و هزينه صرف شده، در پي اجراهاي متعدد به بازدهي مطلوب مي رسد و طيف وسيع تري از مخاطب موفق به ديدن آن مي شوند و در واقع وقت و هزينه شركت جبران مي شود. البته اين فقط شامل نمايش هاي موفق خواهد بود و آثار ناموفق خود به خود از اين چرخه جا خواهند ماند و اين خود به معياري براي تفكيك آثار ناموفق از موفق بدل خواهد شد.
در ايران شرط توليد اثر غيرتكراري باعث مي شود آثاري كه به جشنواره راه مي يابند، ديگر نتوانند در هيچ جشنواره ديگري حضور يابند و در عمل وقت و هزينه گروه اجرايي به هدر خواهد رفت. از سوي ديگر صرف حضور در جشنواره و حتي كسب جوايز، تنها بخشي از هزينه هاي گزاف توليد يك نمايش را جبران خواهد كرد: اين در حالي است كه حضور در جشنواره هاي مختلف و كسب ورودي و جوايز از اين جشنواره ها، ضمن اينكه باعث مي شود مخاطبان بيشتري در نقاط مختلف ايران موفق به تماشاي اثر شوند، شرايط رسيدن اثر به بازدهي اقتصادي را نيز فراهم كرده و علاوه بر جبران هزينه ها، حتي اجرا براي گروه سودآور نيز مي شود. در ايران و به ويژه در شهرستان ها، بسياري از گروه هاي اجرايي سالانه و براساس تقويم جشنواره ها فارغ از سليقه و گرايش خود تقريبا براي تمامي جشنواره ها دست به توليد اثر مي زنند و در بسياري از موارد يك كارگردان 6 تا7 اثر جديد در سال توليد مي كند و براي هركدام به يك يا دو اجراي جشنواره بسنده مي كند. در اين ميان آنچه شبهه برانگيز است، اين است كه حتي خلاق ترين كارگردان ها نيز مي توانند سالانه اين تعداد اثر جديد را توليد كنند كه يا آثاري با كيفيت بالاهستند يا در عمل اين امر تنها منجر به توليد انبوه آثاري با فرمول هاي شناخته شده و به اصطلاح جشنواره پسند مي شود. انگار اين كارگردان ها نبض جشنوارها و داوران را در دست دارند و آنچه در اين ميان فراموش مي شود، كيفيت آثار و تجربه هاي جديد گروه هاي نمايشي است. شايد با حذف اين بند از جشنواره هاي تئاتري ايران و پذيرش آثار تكراري در جشنواره ها، با توجه به تمامي دلايلي كه ذكر شد، بتوان شاهد رقابت آثاري با كيفيت بالاتر و از سوي ديگر حذف چرخه بيهوده توليد انبوه در تئاتر ايران باشيم.


پایان‌نامه . وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری . 1391 . کارشناسی ارشد
مو.ضوع: هنر >
استاد راهنما: مسعود دلخواه . محمدرضا خاکی | دانشجو: رحیم عبدالرحیم زاده
نمایش در کردستان ریشه در آیین ها، مناسک و باورهایی دارد که قدمت آن ها به دوره هایی بسیار کهن باز می گردد. برخی از این آیین ها از جنبه های نمایشگرانه بسیار قدرتمندی برخوردارند و برخی دیگر باحضور عناصری چون نمایشنامه، بازیگر و تماشاگر یک نمایش ساده و ابتدایی به شمار می آیند. تئاتر در کردستان در دوره ابتدایی متأثر از آیین های بومی ایرانی و کردی بوده و هرچه به دوره های متأخر نزدیک می شویم از میزان تأثیر این آیین ها کاسته شده و به سوی نمایشنامه ها و فرم های نمایشی غربی میل کرده است.