اهمیت فضا در رویکردهای اجرایی معاصر – (بخش نخست)

 

RING-articleLarge

 

اهمیت فضا در رویکردهای اجرایی معاصر - (بخش نخست)
شیوا مسعودی
 
 

تعیین چیستی یا تعریف فضا امری ناممکن یا دشوار می نماید و یادآور نظر آگوستین قدیس درباره‌ی زمان است که می گفت می تواند ساعت ها درباره‌ی آن سخن بگوید اما خود را از ارائه‌ی تعریفی از آن عاجز می‌دانست.

دال‌های کاربرد فضا آن قدر گسترده است که به دست آوردن چهارچوبی نظری برای آن تنها منوط به تعیین زمینه‌ی مورد استفاده است.

از این رو فضا می‌تواند در زمینه ها و از منظرهای متفاوت مورد بررسی قرار گیرد و معانی و تعابیر متنوعی را برساند.

فرهنگ معین در تعریف فضا چنین آورده است:

فضاء، مکان وسیع ، زمین فراخ ، ساحت.

این معنی نسبت فضا را با مکان موکد می سازد که البته یکی از مهمترین تعبیر‌های آن است اما به نظر می‌رسد دست کم در کاربردهای امروزی تنها بعد معنایی آن نیست.

در زبان انگلیسی نیز تنوع واژه های منسوب به فضا نشان دهنده‌ی تنوع و تکثر معنایی آن است، واژه هایی چون

Space، Atmosphere، Area، Room، Expance، Capacity، Valume، Blank و Span

از نمونه های آن است.

این تعدد، گستردگی این مفهوم را در حوزه‌های مختلف نشان می‌دهد چنان چه ترکیب‌هایی چون فضای داخلی و خارجی،

فضای شهری و روستایی،

فضای عینی و ذهنی،

فضای واقعی و انتزاعی،

فضای حقیقی و مجازی و

فضای عمومی و خصوصی

بر این گستردگی و تنوع تاکید می‌کنند.

هریک از این صفت ها یا پسوند های فضا اشاره ای به زمینه‌ی کاربردی آن است که حوزه‌های متفاوتی را دربر می‌گیرد.

حوزه‌های علوم تجربی چون ریاضیات، علوم ، نجوم و حوزه‌های علوم انسانی چون فلسفه، جامعه شناسی، ادبیات و هنر.

البته معماری که گستره‌ی وسیعی از کاربردهای فضا را در بر می‌گیرد به دلیل خصوصیات ساختاری اش در میانه‌ای از علوم تجربی و علوم انسانی قرار می‌گیرد.

به نظر می رسد تفاوت‌های معنایی و کارکردی فضا در این دو بخش کلی حوزه‌ی علوم تجربی را به جایگاهی برای شناخت تجربی و عینی فضا و حوزه‌ی علوم انسانی را بیشتر معطوف به کاوشگری درباره‌ی چگونگی کارکرد آن می‌سازد.

به نظر می‌رسد در حوزه‌ی علوم انسانی هرچه از مبانی (قلمرو فلسفه) به سرشاخه‌ها نزدیک می شویم مفهوم فضا چند بعدی‌تر و پیچیدتر می شود چرا که تکوین گونه های ادبی و هنری ماهیتی دیالکتیکی دارد به طوری که در هر گونه می توان تاثیر گونه های متقدم‌تر را بازیابی کرد و از دیدگاه‌های متفاوتی به تکوین و تاویل فضا پرداخت.

تئاتر از جمله هنرهای ترکیبی است که ناگزیر از حوزه‌های سازنده‌ی خود متاثر است؛ چنان‌چه بنیان نظری تئاتر متاثر از فلسفه، نمایشنامه گونه ای از ادبیات، صحنه بخشی از یک اثر معماری و اثر نهایی از هنرهای اجرایی است و ماهیت معنایی و شکلی فضا در هریک از این حوزه‌ها می تواند بازنمودی در تئاتر داشته باشد.

به همین دلیل است که فضاسازی می‌تواند به عنوان یکی از مهمترین ویژگی‌ها و حتی برتری‌های تئاتر نسبت به دیگر گونه‌های هنرهای نمایشی قلمداد شود چنان چه نگاهی به تاریخ تئاتر در چند دهه‌ی اخیر آشکارا اهمیت این مفهوم را در حوزه‌ی اجرا نشان می‌دهد.

فضای اجرا

فضا در تئاتر متاثر از ماهیت ترکیبی‌اش می تواند معانی و تعبیرهای متفاوتی داشته باشد:

فضای صحنه نمادی از جهان است در مفهوم فلسفی،

فضای صحنه به مثابه یک مکان یا محیط است

در حوزه ی معماری و فضای ذهنی نمایشنامه نویس که می تواند متاثر از سبک های ادبی بیانگر حالت نمایش‌نامه نیز باشد چون فضای غیرواقعی،

وهم آلود یا شاعرانه و گاه بعد زمان را نیز به مفهوم فضا اضافه می کند.

این معانیِ متفاوت فضاسازی را به عنصری بنیادی و مهم در تئاتر تبدیل می‌سازد.

به نظر می‌رسد اهمیت فضا در تئاتر معاصر مسئله‌ای است که به تدریج و در نتیجه‌ی عوامل متفاوتی شکل گرفته است عواملی که گاه به دلیل رویکردهای اجتماعی با تاثیری همگانی و ناگزیر بوده و گاه برگرفته از سلیقه های شخصی و در نتیجه نوعی رویکرد فردی قلمداد می شود. بدیهی است آنچه به دایره‌ی گفتمان تحلیل وارد می شود رویکردهایی اجتماعی با تاثیری همگانی است که البته در این بخش نیز نمی توان ادعای بازیابی همه‌ی آن‌ها را کرد چرا که زمینه‌ی اجتماعی گسترده و بازه‌ی زمانی و مکانی محدود نیست.

اما به نظر می رسد می توان به چند عامل مشخص برای اهمیت مفهوم فضا در رویکردهای اجرایی معاصر اشاره کرد:

– اهمیت کارگردان به مثابه مولف اثر به جای نمایشنامه نویس

به نظر می‌رسد از اواخر سده‌ی نوزدهم با از میان رفتن مرزهای جغرافیای و ارتباط نگرش‌ها و دیدگاه‌های مختلف از یک سو و به وجود آمدن امکانات نوری از سوی دیگر نقش کارگردان به عنوان مرکز تولید اثر برجسته شد.

اگر تا پیش از این نمایشنامه نویس و خوانش دقیق و اصولی متن هدف گروه‌های تئاتری بود از این پس خوانش های فرا متنی، ارتباط با تماشاگر و چگونگی فضاسازی مورد توجه و تمرکز قرار گرفته که همه از وظایف و کارکردهای کارگردان بوده است.

فعالیت‌ها و رویکردهای متنوع و گسترده‌ای موجب اهمیت مفهوم فضا در تئاتر شد و آن را به صورت یکی از مهم‌ترین پرسش‌های تئاتر مدرن درآورد؛

این که فضا در تئاتر چیست

از یک سو با طراحی صحنه و فضای اجرا و از سوی دیگر با معماری مکان نمایش و تقسیم فضایی اجراگر و تماشاگر در ارتباط است.

چنان که گفته شد نور یکی از عوامل موثر در تکوین جایگاه کارگردان و نیز اولین عنصری است که فضاسازی را دستخوش تغییرات شکلی و معنایی متقاوتی کرد.

در این حوزه گوردون کریگ و آدلف آپیا برای ارائه‌ی روش‌هایی در استفاده‌ی موثر از نورپردازی برای تبدیل فضای ذهنی نمایشنامه نویس به فضای عینی نقش مهمی داشتند.

استفاده ی کارگردان از روش ها و منابع مختلف نورپردازی امکان ساختن فضایی اجرایی را به وجود می‌آورد که علاوه بر تصویر کردن نمایشنامه مجالی برای ارائه ی تحلیل‌هایی فراتر از متن را نیز می‌دهد.

 

img_18

 

– هم پوشانی هنر ها

از اوایل سده ی بیستم با شکل گیری جنبش های هنری متفاوتی چون فوتوریسم ،

دادا و سورئالیسم،

نمونه‌هایی از ترکیب‌های اجرایی پدیدار شد که بعد ها در گروه- هنر اجرا- قرار گرفت.

هنرمندان تجسمی و ادبی در این دوره با بهر‌ه‌گیری از فضای اجرایی تئاتر و ارتباط مستقیم با مخاطب به برگزاری اجراهایی در مکان‌های عمومی پرداختند و کافه ها را به فضایی اجرایی برای تماشای ترکیبی از شعر و موسیقی و نقاشی و نمایش تبدیل کردند.

رخدادهای هنری این دوره نشان می دهد که توجه هنرمندان حوزه‌ی تجسمی به ویژگی ها و قابلیت های فضای اجرایی و نمایشی نه تنها آثار آن ها را متاثر از این فضا ساخته بود بلکه گروهی از آنان را به تدریج وارد حوزه‌ی هنرهای اجرایی و تئاتر کرد،

کسانی چون اسکار شلمر، معلم تئاتر مدرسه‌ی باهاوس، که به تجربیاتی در زمینه‌ی ترکیب هنرهای تجسمی چون نقاشی و پیکره سازی با هنرهای اجرایی چون رقص و تئاتر پرداخت.

کندو کاو اصلی شلمر به عنوان یک نقاش –رقصنده در نقاشی و هم چنین تجارب تئاتری‌اش موضوع فضا بود، به گمان او نقاشی دو بعدی فضا را تصویر می‌کرد در حالی که در تئاتر جایی برای تجربه کردن فضا مهیا می شود.

ورورد هنرمندان تجسمی به حوزه‌ی اجرا و تکوین گونه‌هایی از هنرهای اجرایی چون تئاتر ترکیبی فوتوریست ها، رخدادهای دادئیست ها و باله‌ی مکانیکی شلمر زمینه را برای درهم آمیزی هنرهای تجسمی و تئاتر مهیا کرد و به تدریج گونه ای با عنوان کلی تئاتر تصویری شکل گرفت که هنرمندان آن دارای پیشینه ای در هنرهای تجسمی بودند.

چنان چه محقق شده است که متن های گرترود اشتاین رابطه ای با کوبیسم دارد و ویتکیه‌ویچ نیز از نقاشی به تئاتر آمده است.

این دو تئاتر و صحنه و متن را بیشتر چون یک منظره(تئاتر منظره ی اشتاین) یا مثل یک ساختار شکل زدای واقعیت ( فرم نابِ ویتکیه‌ویچ) تلقی می کنند.

شکل‌گیری تئاتر تصویری با شاخه‌های مختلفی چون تئاتر منظره و فرم ناب آشکارا محدوده‌ی جدیدی برای فضا طرح می‌کند و با امکان استفاده از خصوصیات آن در هنرهای تجسمی رویکردهای فضاسازی را ژرف و گسترده می‌سازد.

تاثیر مفهوم فضا در هنرهای تجسمی و معماری بر تئاتر، صحنه را به مثابه یک تابلو ساخت، رویکردهای معماری صحنه را دگرگون کرد، مکان های دیگری به عنوان صحنه معرفی کرد و رابطه ی تماشاگر و بازیگر را چند سویه و چند بعدی کرد.

– ورود رسانه‌های دیگر به تئاتر

در سده ی بیستم همزمان با پیشرفت‌های تکنولوژی و فناوری به تدریج امکانات جدیدی به تئاتر اضافه شد که بینش ها و روش های فضاسازی اجرا را باز هم متنوع‌تر و گسترده‌تر ساخت.

شاید اولین زمینه‌های این دوره بهره‌گیری تئاتر از امکانات سینما بود، سینما که در تکوین خود به خصوص در زمینه‌ی متن و بازیگر وام دار تئاتر بود حالا خود به منبعی برای گسترش امکانات فضاسازی در تئاتر تبدیل شد.

در تئاترِ جان جروزان پرتوریکویی نیویورکی که منتقدان عنوان تئاتر سینمایی به آن داده اند،

فضای صحنه‌ای از سطوحی پرده مانند ساخته شده که با ظرافت نورپردازی شده اند و بین آن ها سکانس‌های مجزا با سرعتی فوق العاده از یکی به دیگری تبدیل می‌شود می‌توانیم از سکانس ها حرف بزنیم زیرا این تئاتر چون گونه‌ای تئاتر سینمایی به نظر می رسد.

استفاده از عکس، فیلم، ویدیو با ابزارهایی چون دستگاه های نمایش دهنده ی دو بعدی یا سه بعدی امکانات گسترده‌ای برای خلق فضاهای متفاوت و چند بعدی به وجود می‌آورد.

هم چنین نرم افزارهای متفاوت کامپوتری می تواند فضاهای مجازی متنوعی طراحی کند که به شکل مستقل یا در کنار فضای واقعی صحنه فضاسازی‌های بدیعی خلق کند.

 

به نظر می رسد این سه عامل توانسته‌اند نگرش‌ها و روش‌های متفاوت و بدیعی در خلق فضا به وجود آورند،

نگرش هایی که امروزه رویکرد اجرایی بعضی کارگردان های تئاتر را شکل داده است.

اهمیت فضا و فضاسازی در تئاتر معاصر نوانسته است سبک‌های متفاوتی را در این حوزه به وجود آورد که در آثار اجرایی معاصر قابل بررسی و تحلیل است.

هنرمندانی چون شومان، شکنر، ویلسون، لپاژ و دیگران از منظرهای متفاوتی به طراحی و خلق فضا پرداخته اند و به همین دلیل با تحلیل فضاسازی در آثارشان می توان افق های گوناگون فضا در تئاتر معاصر را مرور کرد.

 

منابع

-تئاتر پست دراماتیک، هانس تیس له من، نادعلی همدانی، نشر قطره،۱۳۸۳٫

-Theatre Of The Avant-Garde(1890-1950),Edited by Bert Cardullo And Robbert Knopf,Yale University Press,2001.

 http://engarmag.com/%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D9%81%D8%B6%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%DB%8C%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%A8/