گروه تئاتر کوچک بوکان - تک گویی بهروز وثوقی در فیلم سوته دلان
یک ) سوته دلان
تک گویی بهروز وثوقی در فیلم سوته دلان
=****====*====*====*====*====*====*====*====*====*====* :
ظروفچي (بهروز وثوقی)
در اتاق با خرت و پرت هايش ور مي رود و با خود حرف مي زند
:
مجيد پنزر خنزره،
توپ داغونم نمي كنه،
چش شيطون كر،
توپ توپم،
اين مال و منال مفتي،
همچي هلو بر تو گلو گير نيومد،
حاصل يه عمر جوب گرديه،
آقامون ظروفچي بود،
خودمون شديم جوب چي، جوب چي،
آقا مجيد ظروفچي جوبچي،
هه هه هه ميخ زنگ زده،
زنجير زنگ زده،
تارزان زنگ زده،
ساعت زنگ زده،
حواستو ضرب كن
، جمع كن،
ساعت زنگ زده ديگه زنگ نمي زنه، چون زنگاشو زده،
داداش حبيب،
ما داداشيم،
از يه خميريم،
اما تنورمون عليحده ست،
تنور شما عقدي بود
مال ما تيغه اي صيغه اي،
كله شما ها شد عين نون تافتون گرد و تلمبه قلمبه
، كله ما شد عين نون سنگك.
خوب شد كه بربري نشديم...
آقا مجيد. تافتونيا، اون طرفيا، اون وريا، همونايي كه بعد چله آقات تو رو انداختن تو اين اتاق يه دري، همه ي اين ثروتو ضبط مي كنن
.
مجيد به طرف در مي رود و با دست اتاق برادران را نشان مي دهد.
تک گویی بهروز وثوقی در فیلم سوته دلان
=****====*====*====*====*====*====*====*====*====*====* :
ظروفچي (بهروز وثوقی)
در اتاق با خرت و پرت هايش ور مي رود و با خود حرف مي زند
:
مجيد پنزر خنزره،
توپ داغونم نمي كنه،
چش شيطون كر،
توپ توپم،
اين مال و منال مفتي،
همچي هلو بر تو گلو گير نيومد،
حاصل يه عمر جوب گرديه،
آقامون ظروفچي بود،
خودمون شديم جوب چي، جوب چي،
آقا مجيد ظروفچي جوبچي،
هه هه هه ميخ زنگ زده،
زنجير زنگ زده،
تارزان زنگ زده،
ساعت زنگ زده،
حواستو ضرب كن
، جمع كن،
ساعت زنگ زده ديگه زنگ نمي زنه، چون زنگاشو زده،
داداش حبيب،
ما داداشيم،
از يه خميريم،
اما تنورمون عليحده ست،
تنور شما عقدي بود
مال ما تيغه اي صيغه اي،
كله شما ها شد عين نون تافتون گرد و تلمبه قلمبه
، كله ما شد عين نون سنگك.
خوب شد كه بربري نشديم...
آقا مجيد. تافتونيا، اون طرفيا، اون وريا، همونايي كه بعد چله آقات تو رو انداختن تو اين اتاق يه دري، همه ي اين ثروتو ضبط مي كنن
.
مجيد به طرف در مي رود و با دست اتاق برادران را نشان مي دهد.
داداش حبيبم يه نفره تو اونا،
غربتيا يه لشگرن.
جخ سر داداش حبيبم مثل سر اونا تافتونيه،
نه سنگكيع با اونا تنيه،
با من ناتنيه،
با اونا تنيه با من ناتنيه،
تن تن تنيه نا تن تنيه،
تن تن تني ،
نا تن تني، ناتن تني
...دنگ،... ؟
آقا مجيد،
اگر غربتيا بر گشتن گفتن جوبچي لجن جمع كنه،
بگو دامادتون كه دواتچيه،
ليقه دوات جمع مي كنه.
به هر چي نه بدتر آدم دروغگو دشمن خداست،
اي واي كه چقدر دشمن داري خدا دوستاتم كه مائيم،
يه مشت عاجز عليل ناقص عقل،
كه در حقشون دشمني كردي
.
با گفتن اين حرف مجيد به علامت توبه دست راستش را به دهان برده و گاز مي گيرد.
+ نوشته شده در جمعه هفتم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 2:1 توسط عبدالرحمن عزیزی
|