گروه تئاتر کوچک بوکان - خنده اهرمی برای به جریان انداختن گسترش پذیری اندیشه
خنده اهرمی برای به جریان انداختن گسترش پذیری اندیشه
داریوش مودبیان
این عصای جادویی که کمدی نام دارد، دو سر دارد؛
یک سر آن قهقهه میآفریند بی هیچ تفکری – یعنی خود حتی میتواند زایل کننده تفکر شود –
و سوی دیگر زهرخندی است با هزار اندیشه اندیشمندانه.
و از این سر تا به آن سر هزار بند دارد و هزار رنگ و نیرنگ، هزار دست دارد که خود هزاردستان است.
زندگی با چاشنی خنده
برخی مجموعههای طنز تصویری طی این یک دهه اخیر به ورطه لودگی و هزل افتادند و صدا و سیماي ملی برای داغ شدن تنور ساخت این مجموعهها انواع آزمون و خطاها را در دستور کار خود قرار داده ولی آثار شاخص کمدی که در قالب تله تئاتر توسط بچههای کار بلد تئاتر در تلویزیون تولید شد آثار آبرومند و شاخصی محسوب میشوند.
در چند سال اخیر، دیگر تولید تله تئاتر به فراموشی سپرده شده و طبعاً کارهای کلاسیک کمدی در جعبه جادو قابل رویت نیست
«طنز قالب نیست، مضمون است؛ جمع مضامین است.
گاه به قالب شعر – چه در سخن نغز منظوم و چه در نظم روان مکتوب در میآید؛ گاه در قالب قصه – چه لطیفه و چه خاطره گویی روزمره و چه داستان کوتاه یا بلند نگاشته شده – جای میپذیرد؛ و گاه در پس مدح یا هجو خود را پنهان میکند و گاه در پشت پرده نمایش.»
جامعه سالم برای دوری از انواع بلایای رفتاری و اخلاقی نیاز به نشاط و طراوت دارد و این شادی با چاشنی خنده به جامعه تزریق میشود؛ کاری که این روزها رامبد جوان با برنامه خلاقانه «خندوانه» انجام میدهد.
«ابزار نفوذ طنز در دل عارف و عامی خنده است و خنده فقط از آن انسان است و از پس دیدن و شنیدن و اندیشیدن در – و یا همچنان که هانری برگسون فرانسوی (در رساله معروف خود با عنوان خنده ) میگوید: - و بر هر آنچه انسانی است حادث میشود.
پس هدف طنز – که با ابزار خنده میسر میشود – برانگیختن اندیشه در نزد انسان است.
خنده اهرمی میشود برای به جریان انداختن گسترش پذیری اندیشه، و یا مضمون طنز چنان بیان میشود که از پی اندیشه در کار جهان و جهانیان خنده حادث میشود.
هدف از بپا داشتن این چرخه: خنده – اندیشه و یا اندیشه – خنده، انبساط خاطر است، شادی روح و روان است.»
قالبهای آشنا
این روزها خنداندن تماشاگر خسته و دلزده از مصائب خرد و کلان اجتماعی چندان هم آسان نیست.
کار فعالان در عرصه کمدی روز به روز سخت تر میشود.
: «شیوه کارکرد خنده در قالب یک داستان برای این است که این داستان بتواند به نمایش بینجامد.
پرداختن به مضمون یا مضامین طنز است.
تلاقی این سه یعنی داستان، مضمون (طنز) و چرخه خنده و اندیشه نمایشی را حاصل میآورد که به اصطلاح و به اعتبار تاریخ نمایش آن را کُمدی نامیدهاند.»
کمدی یکی از انواع نمایش است.
قصد نگارش و نمایش کمدی خنداندن است.
«چگونه خنداندن، شکل و جنس یا نوع کمدی را مشخص میکند.
کمدی را گونهها بسیار است.
اگر هدف از خنده و خنداندن فقط خنده محض باشد، قهقهه سر دادنی از سر بی هدفی، یا برای گذران وقت بی هیچ تعهد و و اختیاری، از سر بی دردی خندیدن به بی دردها، یعنی که آن پدید آورنده خنده یا پدیده خنده آور هیچ تعقلی و تفکری را بر نمیانگیزد: آن را در اصطلاح کمدی سبک یا کمدی محض مینامند و به لفظ عوام آن را مسخرگی و لودگی می گویند.
از سوی دیگر، اگر هدف از خنداندن لبخند باشد، لبخندی از سر تفکر و تأمل، و از پس آن هم دوباره به فکر فرو شدن در کار جهان و جهانیان از برای دریافتن رمز و رموز زندگی انسان و از برای دقیق شدن و نظر کردن در بود و نبود انسان، خلاصه به همراه لبخند به تفکری فلسفی گرائیدن، آن را کمدی فلسفی نام میدهند.
«این عصای جادویی که کمدی نام دارد، دو سر دارد؛ یک سر آن قهقهه میآفریند بی هیچ تفکری – یعنی خود حتی میتواند زایل کننده تفکر شود – و سوی دیگر: زهر خندی است با هزار اندیشه اندیشمندانه.
و از این سر تا به آن سر هزار بند دارد و هزار رنگ و نیرنگ، هزار دست دارد که خود هزاردستان است.»
نازک بینی و ژرف اندیشی در لفافه
در جوار کمدی شیوه و مرام دیگری در خندیدن توسط اهل فن سنجیده میشود که به عنوان طنز از آن یاد میشود.
بازیگر با سابقه عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون معتقد است:
«طنز چرخه و شیوه ای است با راه و رسم و عناوین گوناگون در برخورد انتقاد آمیز با کنشها و واکنشهای شخصی و اجتماعی، فردی و جمعی انسان. در واقع این برخورد هجو است.
هجو صفات نکوهیده آدمی – در خلوت خویش و یا در جمع و با دیگران – اما هجو در طنز با ظرافت و نازک خیالی و تیز اندیشی بیان میشود.
طنز نویس نه فقط میخنداند، نه فقط در لفافه خنده انتقاد میکند، بلکه در میان این همه و در هنگامه این خندهها، نکتههایی را بیان میدارد.
آن هم با ظرافت و نازک بینی و ژرف اندیشی اما آسان و روان که از توان من و ما بر نمیآید.»
«طنز آوران جهان نمایش کوششی است برای ارائه این گونههای طنز و کمدیهای اندیشمندانه، از طریق رجوع به آثار برگزیده جهان، از این سوی و آن سوی دنیا، که بسیاری از آنان – برای ما – نامی آشنا دارند و به رخ نیز – برای خوانندگان و تماشاگران ما – ناشناخته ماندهاند.
مقصود قصههای عامیانه مکتوب است که قابلیت نمایشی شدن را دارا هستند.»