گروه تئاتر کوچک بوکان - مکان های نمادین در سینمای کُرد با نگاهی به فیلم راه یلمازگونی
#xosrosina
مکان های نمادین در سینمای کُرد با نگاهی به فیلم راه یلمازگونی
--------------------
... یکی از کاربردهای نمادین مکان مناظر سخت کوهستانی و عمدتاً پوشیده از برف است؛ که در بیشتر فیلمها و به شکلی فراگیر و در قالب موتیفی پرکاربرد مورداستفاده قرارگرفته است. اولین ظهور قدرتمند این منظر در سینمای کُرد، صحنه عبور از برف در فیلم راه از یلمازگونی است. سید که برای گذراندن پنج روز مرخصیاش از زندان و بهقصد دیدار خانوادهاش ناچار از عبور از کوههای سرد و پوشیده از برف است. اسبش را در مسیر حرکت از شدت سرما از دست میدهد و برای پایان دادن به زجر کشیدن اسب با شلیک گلولهای آن را از پا درمیآورد اما زمانی که به روستا میرسد متوجه میشود که زنش (زینه ) در غیاب او خیانت کرده و اکنون مدتهاست که در طویله و به دستور پدرزنش در زنجیر است. پدر و برادران زینه، سید را تشویق میکنند که او را به سبب خیانتش بکشد و لکه ننگ این بیآبرویی را از دامان خود و آنها پاک کند؛ اما سید زن را نمیکشد و معتقد است که خداوند باید انتقام او را بگیرد. فردای همان روزبه همراه زینه و پسرش بهقصد بازگشت به خانهشان باز از همان معبر سهمناک صحنه کشتن اسب عبور میکنند. زینه که لباس کافی و گرم نپوشیده و ماههاست در طویله زنجیرشده است در میانه راه توان ازدستداده و نمیتواند پا بهپای سید و پسرش راه برود. التماس میکند که او را تنها نگذراند که مبادا طعمه گرگها شود. سید چند باری به مشقت بسیار او را به کول میکشد اما جسم یخزده زن چنان سنگین شده که کول کردنش در آن شرایط ناممکن میشود. سید پسرش را وادار میکند برای خواب نرفتن مادرش او را با شلاق بزند و پسر با چشمانی اشکبار دستور پدر را اجرا میکند؛ اما تقلای آنها بهجایی نمیرسد و زن در میان برفها همچون همان اسب ازپاافتاده، قربانی خشونت طبیعت میشود. این صحنه ماندگار فیلم راه چنان قدرتی دارد که تا به امروز سینمای کُردستان نتوانسته است بهتمامی خود را از سیطره قدرتش برهاند.
مفهوم کلیدی این صحنه را میتوان آزمون سخت طبیعت برای رستگاری و پاک شدن گناهان زن به سبب عبور از آستانهها در مفهوم کهنالگوییاش دانست. شکلی از داستان گذر سیاوش از آتش اما این بار برف همان نقشی را ایفا میکند که آتش در داستان سیاوش دارد. هرچند سیاوش بهسلامت از آزمون پاکدامنی گذشت؛ اما زینه نتوانست این مرحله آستانگی را تاب بیاورد و به سرمنزل نرسیده قربانی کردار خویش شد. اینجاست که مکان از شکل یک معبر تا والاترین مفهوم معناییاش و با برساخته کردن شکلی آیینی چون ماتریکسی مقدس عمل میکند. ماتریکسی که زشتیها را میپوشاند و انسانها را بیهیچ پیرایهای در مرکز خویش به نمایش میگذارد.
در چنین شرایطی مکان شکلی یکه و متمایز به خود گرفته و صورت کالبدی و مادیاش در چرخشی معنایی بر «اینجا پاک» معنوی دلالت میکند. نمونههایی از این تعلق و تقدس یابی را در همین فیلم و درصحنهای که عمر در آستانه ورود به زادگاهش خاضعانه زانو بر زمین مینهد و خاک سرزمینش را میبوسد میتوان دید. بعدها همین تصویر در فیلمهای کیلومتر صفر، اثر هینرسلیم و تختهسیاه، ساخته سمیرا مخملباف، تکرار شد. پرواضح است که آنچه از خلال این تصاویر بازنمایی میشود، مفهوم ارزشمند «موطن» و «بوم» است. نه برخوردی شوونیسمی .
نمایش کوهستانهای سخت و بلند برفی، بعدها نیز چون شکلی معنایی در بیشتر فیلمهای سینمای کُرد ادامه یافت و عملاً (به شکلی ساختاری – معنایی) برای دلالت نمادین بر مفهوم سرزمین بکار رفت فیلمهای ودکا لیمو 2003، زمانی برای مستی اسبها 1378، آوازهای سرزمین مادریام 1381، زمستان آخر 2013، مرثیه برف 1383، ترانهای برای بکو 1992، داود و لیلا 2009 و ... ازجمله این فیلمها هستند.
برگرفته از کتاب “هویت فرهنگی و سینمای کورد تالیف ” دکترخسرو سینا”
