پیروزی هنر بر ایدئولوژی دکتر بختیار سجادی
پیروزی هنر بر ایدئولوژی
دکتر بختیار سجادی
۱. شاید در نگاە اول بتوان جایگاە محمدرضا شجریان در موسیقی فارسی را با جایگاە ام کلثوم و محمد عبده در موسیقی عربی، پاواروتی در ایتالیا، واترز و گیلمور در بریتانیا، آمالیا خودریگش در ژانر فادو و باب دیلن در آمریکا مقایسه نمود، اما اگر نیمنگاهی به مشکلات و موانع فراروی استاد شجریان در فرایند خلق و ارائهی آثار در موطن خویش داشته باشیم، درخواهیم یافت مقام وی بسیار فراتر از این بزرگان است. تصور کنید رادیو و تلویزیون دولتی مصر اجازه پخش صدا و تصویر ام کلثوم را نمیداد و یا ایشان با مقامات عالی رتبه مصر رابطهای مملو از حرمت نداشتند و آثار وی از سوی رسانههای دولتی مصر و دیگر کشورهای عربی سانسور میشد، آیا به همان منوال میتوانست به جایگاه رفیع کوکب شرق نائل آید؟ اگر کانالهای ماهوارهای عربی به طور شبانهروزی کنسرتهای محمد عبده را پخش نمیکردند، آیا امروز عوامالناس عرب همان دید را نسبت به این استاد مسلم موسیقی داشتند؟ اگر حمایت دولتهای ایتالیا در دهههای هشتاد و نود میلادی از پاواروتی، تشویق پینک فلوید از سوی جریانهای سیاسی که بعدها در برخی از کشورهای اروپایی قدرت را دست گرفتند، اعمال سه روز عزای عمومی از سوی دولت پرتغال برای مرگ خودریگش و یا اعطای جایزه نوبل به باب دیلن اتفاق نمیافتاد، آیا نگرشها به این بزرگان به سان دیدگاه امروزمان بود؟
۲. استاد شجریان هیچ وقت پاپ نخواند، اما عشق، پشتکار و هوش سرشار وی در نهایت توانست موسیقی سنتی را، آن هم در جهان کنونی که بیشتر مؤلفههای آن را سویههای پاپ تشکیل میدهند، به داخل ماشینها، خانهها، مغازهها، رستورانها و مهمانیها ببرد. استاد شجریان، همزمان، با رجوع به گوشەهای متروک و مغفول در ردیفهای موسیقی ایرانی و اجرای آنها توانست آن میراث گرانبها و غنی را از انحلال نجات داده و به آنها جانی تازه ببخشد. شجریان یکی از آخرین بازماندگان نسلی از خوانندگان بود که حتی برای یک بار موسیقی خود را در قالب کلیپ ارائه ندادند. موسیقی، بە مثابهی منفیت، صدا و بخشی از امر نمادین است و اگر قرار است تصویری ایجاد کند، شکل دلالت ذهنی به خود میگیرد نه قیافهی بزککرده برخی از خوانندگان پاپ در سطح پایین. کلیپ مصداق بارز مفهوم "بخیه"ی لاکانی است، جای-گاهی که دو ساحت نمادین و خیالی در هم میآمیزند. در بیشتر کلیپها تصویر و ساحت خیالی بر صدا و ساحت نمادین چیره میشوند. اثر شجریان اما در ساحت نمادین قرار دارد و بخشی از نظام هویتساز فرهنگی تلقی میشود، نه تصویرسازی وارونەی ساحت خیالی، آن هم از سوی چهرههای مصنوعی بازنماییشده در کلیپها.
۳. استاد شجریان توانست اشعار کلاسیک فارسی را بە میان تودەهای جوان جامعه ببرد. او شعر نو فارسی را هم وارد موسیقی سنتی نمود، آن هم زمانی که این دو، نامتجانس قلمداد میشدند. خدمت شجریان به ادبیات فارسی کمتر از تاثیرگذاری وی در موسیقی نبود. از سوی دیگر، شجریان از استادان خود و بهویژه استاد بنان خلاقانه عبور کرد و به تقلید صرف نپرداخت. همایون عزیز هم اگر میخواهد نشان از پدر داشته باشد باید از پدر عبور کند. یکی از آفتهای جدی موسیقی سنتی در ملتهای مختلف عبارت است از تقلید صرف و تکرار ماهیت فرم و ساختار در ملودی و آواز. جدای از این، بتسازی از چهرههای گذشته از سوی هنرمندان معاصر همواره سببساز انفعال و ایستایی در موسیقی سنتی بوده است.
۴. در گذشته و حال موسیقی غنی کردی، هنرمندان برجسته و بزرگی به چشم میخورند. کردها علی رغم مصائب بسیار زیاد، به طور حیرتآوری در موسیقی خلاق و با پیشینه هستند. به باور بنده، موسیقی کمتر ملتی در جهان از تنوع موزیک فولکلوریک کردی برخوردار است. اما از میان بزرگان موسیقی خلاقهی کردی، سید علی اصغر کردستانی، علی مردان و مظهر خالقی در سبک و سیاق و روش بیشتر از دیگران با شجریان قرابت دارند. تأثیر و تأثر میان موسیقی کردی و آثار شجریان محرز است. از سویی، برخی از پیشدرآمدها، آوازها و بهویژه مخالفخوانیها، تصنیفها و حتی رنگها در نمونههای اخیر موزیک دستگاهی کردی ملهم از آثار وی هستند؛ تا همین اواخر، استفاده از سازهایی نظیر تار، سهتار، تنبک و حتی کمانچه در گفتمان موسیقایی کردستان عراق دیده نمیشد. از سوی دیگر، حضور نوازندگان برجستهی کرد ایرانی همراه شجریان و دانش استاد دربارەی موسیقی سایر نقاط و ملل، زمینههای تأثر را فراهم نمودند.
۵. بنده مخالف نگاه تکساحتی ناسیونالیسم اورتودوکس به احساسات سوژهها نسبت بە چهرههای بیبدیل هنر و ادبیات و معرفت دیگر ملتها و زبانها هستم، چراکه آثار آنها زیبایی و درونمایه انسانی را به ارمغان آوردهاند و نکوداشت موسیقی غیرایدئولوژیک از عظمت هنر و ادبیات دیگر ملتها نمیکاهد. اما نباید این نکته ظریف، حساس و حقیقی را فراموش کرد که قرار نیست سوژههای دیگر زبانها در ایران از سوی زبان و ادبیات و هنر فارسی مورد انقیاد تکسویه واقع شوند. ادبیات و هنر ماندگار را نمیتوان با معیارهای تنگنظرانهی زبانی و قومی ارزیابی کرد، اما بە همان شیوە نیز نباید از عظمت و تاثیر ادبی و هنری آنها به مثابهی فرایندی ناخودآگاه جهت بهحاشیهراندن آثار و چهرههای ادبی و هنری اقوام و زبانهای دیگر سود جست.
٦. استاد شجریان به همه نشان داد هنرمند اصیل و وفادار به ارزشهای خود، میتواند دست آخر رفیع و جاودانه شود، حتی اگر کنشهای گفتمانی حاکمیت سیاسی و نظام دولتی ساز ناساز باشند. ایدئولوژی اجازهی نشر رسانهای آثار را به شجریان آن هم در رادیو و تلویزیون موطن خود نداد. شجریان مردمی بود، آزادیخواه، شجاع و مترقی، اما تعهد وی، از نگاه من، قبل از سیاست و حتی مردم، نخست به هنر معطوف بود. در مبارزهی طولانی و پرتنش هنر و ادبیات از یک سو و واقعیت هژمونیک ایدئولوژیک از سوی دیگر، زیبایی و حقیقت در هنر و ادبیات، به سان دو روی یک سکه، همواره جاودانه و پیروز میشوند. نظام خودبسندهی زیباییشناختی در آثار جاودان ادبی و هنری دست آخر بر واقعیت محتویزده و ذهنیت وابسته به گفتمانهای ایدئولوژیک فائق میآید.
